همه ما انسان ها پیشرفت هایی داریم، که به رشد فردی می انجامد اما این که چه پیشرفت هایی در چه حیطه هایی داشته باشیم و اینکه در چه مسیری قدم برداریم که موفق تر و با تدبیرتر از رقیب هایمان باشیم؟ بنابراین در نظر هر کسی رقیب وجود دارد زمانی را با خود مرور می کند که من چه رقیب هایی داشتم که به ان ها نرسیدم و یک نوع شکست از پیش داوری شده در پیش خودش را در ذهن دیکته می کند. شاید به اتفاق 80 درصد یا بیشتر شامل رقیب های سرسختی بوده باشیم در هر حوزه کاری یا اجتماعی یا اقتصادی و غیره.
و اما حالا می پرسید چگونه بیشتر از رقیب هایمان موفق تر و با تدبیرتر عمل کنیم؟
همه ما انسان ها در جهان در هر حوزه ای رقیب داریم حالا بد یا خوب؟! تشخیص به عهده خودتان می باشد! البته ما رقابت سالم را پیشنهاد می کنیم که بهترین رقابت می باشد و اوج جوانمردی و با تدبیری است. پس برای اینکه خیلی موفق تر از رقیب هایمان باشیم یا به عبارتی ار ان ها جلو بزنیم باید تلاش فراوانی داشته باشیم. کمی که عقب تر برگردم، زمانی که دبیرستان بودم چندین دانش اموز قوی و زرنگ در کلاس داشتیم که انصافا باهوش و همه درس ها را با نمرات خوب در شاخه ریاضی فیزیک گذرانده بودند ! که از همان جا رقابت سالم برای ما بوجود امد که چقدر تلاش کنیم که از ان موفق تر عمل کرده باشیم، یا اینکه تا همین حد تلاش کافیست؟ فقط نظام متوسطه را بخوانیم و همه نمراتمان بیست باشد؟! خیر، این تازه اولین پله است، پله های زیادی باقیمانده که باید با تدبیر تمامی ان ها را پیمود که در چندین مطلب که قبلا نوشته بودم گفتم که خیلی ها بودند بهترین نمرات و معدل را داشتند ولی چون انتخاب مناسبی نداشتند در رشته و گرایش یا ادامه ندادند یا از اینکه انقدر راه های سخت و پر پیچ و خم را پیمودند دلسرد و زده شدند. یا نه برعکس خیلی ها هم مثل من نمرات تعریفی نداشتند و سر کلاس ها حاظر نمی شدن...بماند که انسان از زمانی که بخواهد و توکل به خدا کند به چه جاهایی که نمی رسد انقدر فراتر می رود که اصلا شاید خودش هم فکرش را نکند....
یکی از درس های موفق تر از رقبا عمل کردن و با تدبیر بودن:
تلاش فراوان:
متاسفانه هیچ جادوگری موفق نشده که معجونی بسازد که کار را سریعتر و سهل تر کند، بنابراین این تلاش فراوان تنها "کلید موفقیت" است. شاید فقط و فقط با تلاش فراوان می شود ان پله ها را صعود کرد. یا رقبا را کنار زد. یک تجربه من این بود زمانی که در جهاد دانشگاهی کلاس نت وورک پلاس ثبت نام کردم و همینطور جلسات را ادامه دادم استادی بود که بنده روش تدریس ان را اصلا قبول نداشتم نکته جالبش این بود که شبکه را هضم نکرده بود! شبکه خودش یک دنیاست و هر استادی نمی تواند ان را تدریس کند، اما استاد دیگری داشتم که تنها با یک مثال در دانشگاه دولتی که بودم کل شبکه را به ما اموزش می داد فقط با مثال و اشکال بسیار خاص که اگر حتی عملی هم کار می کردید متوجه نمی شدید، انجا بود که بنده بلند شدم و گفتم احسنت به شما بابت این تدریس! بعد دکتر گفت شما که برای کار و افزایش حقوق می ایید، چندین نفر گفتند بله ولی با صراحت و قاطعیت گفتم خیر، تنها چیزی که ما را به این دانشگاه سوق داده و کشانده است یک چیز است "عشق و علاقه". به نظر من برای تحصیل و اموزش هزینه زیادی بدهید مطمئن باشید ده برابر ان را بدست خواهید اورد، تجربه ای که بدست اوردم، ما یک سری گروه داریم در تلگرام که بچه های کلاس هستند مثلا یکی از ان ها می گفت اصلا من علاقه ای ندارم به این رشته و گرایش اتفاقی در این راه افاده ام به قول خودش! و کلی هم بد و بیرا در مورد رشته کامپیوتر می گفت که با توجیه هر جور شده چندین روز وقت گذاشتم و قانعش کردم و پذیرفت چه اشتباه بزرگی کرده است، بگذریم....به نظر من اکثر اساتید در اولین نگاه دانشجوها را انالیز شخصیتی می کنند که چه کسانی واقعا برای یادگیری و درس امده اند، یا بر عکس برای وقت گذراندن. یادش بخیر همیشه ما اخر کلاس می نشتیم و استاد می گفت یک نفر از شما استاد خواهد شد که همیشه در ته کلاس می نشیند... و بعد از چندین سال که ما وارد مقطع ارشد شدیم دکتر به ما گفت، زمان مصاحبه دکترا همدیگر را می بینیم و همین شد که تلاشم را بیشتر کردم
.(تشویق را یادتان نرود شاید مسیر یک انسان با تشویق عوض شود) مثلا مادری بود که برای پسرش کلی جایزه هر ماه می خرید و به مدیر مدرسه می گفت که این جوایز را به پسرش سر سف دانش اموزان بدهد، حالا ان پسر موفق و حتی یکی از بهترین دانشگاه های دولتی درس می خواند که بهترین و ساده ترین همکلاسی ما در دوران راهنمایی بود. این مثال را زدم تا بدانید تشویق کردن در هر مقطع و هر زمانی تاثیرات بسزایی به همراه دارد. حالا بهتر نیست بگویم تا رقیبی نباشد
که تلاش فراوانی نیست!
انصافا کمی تامل کنید بدون رقیب شما در همان جایگاه و پله خود باقی مانده و تلاشی را نخواهید داشت درسته؟ چندین سال قبل زمانی که تصمیم گرفتم یک نویسنده شوم و این خلاقیت را از رفتن به مقطع ارشد شروع کنم، نتیجه اش شده این که به یک نویسنده همچنین قابل قبولی تبدیل شوم، که این کار را با یک ایجاد یک کانال در تلگرام و ثبت ان در ستاد ساماندهی ثبت کانال های مجازی استارتش را زدم. اولین کسانی که دعوت کردم حاج خانم و پدرم بودند که بسیار استقبال و لذت زیادی از این مطالب جدید که هر سری می گذاشتم را می بردند، که خود راه انداختن همین کانال بسیار ساده و نویسندگی و جذب کاربر و عضو شدن ناخوادگاه یک سری افراد دانشجو و دکترها زیرکی و فن خودش را دارد. کد شامد و ثبت ان هم یک دغدغه دیگر... اما خوب باید از یه جایی شروع کرد. ولی یک جمله را از بنده حقیر به یاد داشته باشید اینکه جایی همیشه در جاده زندگی هر انسان موفقی می فهمد که چطور زندگی کند و چگونه مطابق میل و خواسته اش روزگار را بگذراند. ولی در صورتی این جمله تحقق پیدا می کند که شما به این توانمندی می توانید در صورتی دست پیدا کنید که جوان تر و ذهن فعال دارید، و امکان اینکه موفق و سعادتمند شوید خیلی زیاد است. مثلا ما افرادی داریم در محله خودمان همسایه ای داریم که هر روز خود را با پک زدن سیگار و همچنین با کبوترهایی که یک پشت بام خانه را به ان اختصاص داده می گذراند که واقعا ادم متاسف باید بخورد برای این گونه افراد جامعه نه علمی نه تحصیلی نه تلاش فراوانی یا مثلا یک سری از بچه هایی را هر شب که از سر کلاس های خصوصی بر می گردم می بینم که چند نفری نشستند و تا پاسی از شب وقت شان را به بطالت می گذرانند ....سعی کنیم بیش از کلی نصیحت کردن مردم و تمام اقشار جامعه را به مطالعه دعوت کنیم.
تصویری از ثبت کانال ما در ستاد ساماندهی ثبت کانال های مجازی
درس دوم موفق تر از رقبا عمل کردن و با تدبیر بودن:
یک سری اهداف قابل دسترسی برای خود تعیین کنیم! یعنی چه؟
مثلا سال اینده در همین زمان چه وضعیتی را نسب به افراد دیگر خواهیم داشت؟
چطور به نتایج دلخواهی و با بازده بالایی که می خواهم برسم؟
ایا هدف هایی که انتخاب کرده ام در دنیای واقعیت برای خود من نهادینه شده است؟
اگر پاسخ این پرسش ها منفی باشد که سال اینده هم وضعیتی مشابه امروز را دارید. و خواهید داشت صد در صد.
هدف داشتن:
اصلا لازم است بدانید هدف چیست؟ هدف را می توان به طرق مختلفی تعریف کرد ولی این تعریف قشنگی از هدف است: رویایی که برای دست یابی به ان نقشه و مهلت مشخصی را دارید. زمانی که پیش دانشگاهی بودیم معلمی داشتیم که می گفت هر کاره ای که دوست دارید بشوید اولین صفحه کتابتان بنویسید با کمی تامل ! نوشتم "من دوست دارم مهندس کامپیوتر شوم" و مهلت زمانی و نقشه ای برای ان تعریف کردم! که دقیق و با کیفیت تا الان پیش رفته ولی این شمایید که این نقشه را باید پیش ببرید و لا غیر حالا یک سری ها مشکلات و سختی ها دارند که کلی توجیه شخصی دارند و تمامی کلمه ها و جمله هایشان در گفتار با "ن" شروع می شود! "اگر قسمت اخر برنامه ماه عسل را دیده باشید واقعا متوجه می شوید که سختی یعنی چه و پشت سر گذاشتن این سختی ها از نگاه ان دکتر که در برنامه ماه عسل امده بود و از درس ها و ماجراهای پخته و خام خود در سنین نوجوانی و جوانی و میانسالی تعریف م کرد ان وقت متوجه می شدید..."
پس اگر بدون هدف و نقشه حرکت می کنید بی فایده است؛ مطمئن باشید به هیچ جایی نخواهید رسید مانند سفر به یک کشور خارجی بدون راهنما.
هدفهایمان را بشناسیم زمانی که ما هدفمان را شناختیم به طور واضح و روشن بنویسیم یکی از اهداف بنده این بود که پیش دانشگاهی را با موفقیت بگذرانم بعد دوره کارشناسی را با موفقیت و تلاش فراوان طی کنم و برای ارشد به یک دانشگاه دولتی و خوب در تهران قبول شوم که همینطور شد البته مواتعی هم وجود داشت ولی چون عشق و علاقه بود برای ما به چشم نیامد. که این دوره را نامش را گذاشتم "هر روز در بهترین وضعیت بودم" تلاش فراوان +هدف با نقشه و مهلت شما را در بهترین وضعیت قرار می دهد.
درس سوم چطور انسان خلاقی باشم یا کشف استعداد کنم؟
خلاقیت داشتن:
همیشه ما باید منظر باشیم تا کسی از راه برسد و برای ما کاری انجام دهد، مثلا ویندوز کامپیوتر من خراب شده است باید صبر کنم تا یکی از اعضای خانواده تعمیر سیستم کامپیوتر من را بر عهده بگیرد و ان را به یک خدمات کامپیوتری ببرد! ایا باید همیشه این طوری باشد، اگر واقعا بخواهیم منطقی فکر کنیم؟ کفش ها باید جفت باشد و همه چیز روتین و روی روال ترتیبی پیش برود و دقیق یا شاید به عبارتی تمیز و قشنگ! مثل منطق همیشه قشنگ هست و همه ان را قبول دارند. زمانی که کامپیوترم خراب شد همان موقع به این فکر افتادم برم یک سی دی اموزش نصب ویندوز را بگیرم و هر سری انقدر هزینه متحمل نشم و به صفر تا صد ویندوز مسلط بشم خوب این هم هزینه کمتری داشت و هم یاد میگرفتم که دیگه کامپیوتری با اون همه اطلاعات شخصی را به دست کسی نسپرم، بله این خودش یک نوع خلاقیت است. تا اینکه روزها سپری شد که ما خونه بسیاری از دوستان رفته و ویندوزهای ان ها را درست می کردیم یا بعدها یک فروشگاه در ان دوره که دانشجو بودم راه انداختم و شروع به خدمات کامپیوتری کردم همه این را گفتم تا به خلاقیت پی ببرید و متوجه بشوید که اصلا سخت نیست. پس ببینید همه خلاق هستیم فقط نمی دانیم از کجا شروع کنیم. چطور کشف و شفافش کنیم.
هیچ وقت غر نزنید یا جلوی کسی اظهار نارضایتی نکنید، به عبارتی به یک غرغروی تمام عیار تبدیل خواهید شد. پس به جای این همه نارضایتی و اعصاب دیگران را خورد کردن بیاییم و مشکل را از ریشه حل کنیم. خلاقیت های ترتیبی: نویسندگی یک نوع خلاقیت است اگر حرفه ای ادامه بدهید یک نویسنده خارق العاده ای شده اید که بیا و ببین، ان وقت انقدر افرادی هستند که به شما درخواست چاپ کتاب و پیشنهاد قرار داد برای چندین نسخه چاپ و انتشار را خواهند داد که نتیجه اش فروش فوق العاده و رسیدن به ثروت عالی همراه ارامش خواهد بود. نومیدی ها تجربه های زشت و ناخوشایند، بدبیاری ها و بدشانسی ها را دفن کنیم.
شاید کتاب نوشتن یا تالیف کردن سخت باشد، اما باور کنید که خودم چندین ماه است که دارم یک کتاب می نویسم ولی هنوز کامل نشده است، همه چیز به اسانی بدست نمی اید پس هر لحظه سعی کنیم ذهن خودمان را بشوئیم ؟! عجب!چطور؟ با فراموش کردن مشکلات و شکست ها و ناکامی های گذشته انقدر شکست خوردم در بسیاری از امتحانات سخت یا ارائه های طاقت فرسا یا مسابقات ورزشی کشوری که اگر برای شما تعریف کنم شاید سردرد بگیرید، و گاها یک سری انقدر خنده دارست.
به اطلاع همگان می رسانم خود را از شر تخیلات و تصورات هراس انگیز نجات بدهید تنها کسی که می تواند خودش را نجات بدهد از نظر مالی و اجتماعی و هر چیزی که فکرش را بکنید هیچ کس نیست جزء خود شما.
ببینید نات همسون، مهاجر نروژی در هر کاری که در این کشور کرد ناکام ماند؟! می دانید دلیلش چه بود؟! او در اوج ناامیدی تصمیم گرفت ماجرای تلاش هایش را به رشته تحریر دراورد. کتاب او که نامش را گرسنگی گذاشت جایزه ادبی نوبل را از ان خود ساخت. تجارب ناخوشایند و وحشتناک همسون در واقع او را به شهرت و ثروت رساند.یا نه همین مرسدس بنز را شاید بارها شنیده باشید، که یک مهندس 41 ساله المانی، حق امتیاز اولین خودرو مجهز به موتور احتراق داخلی را به نام خود به ثبت رسانید. و اما چهل سال بعد، شرکت هایی که گوتلیب دایملر و کارل بنز تصمیم گرفتند تاسیس کنند با نام تجاری جدید مرسدس بنز به معروفترین نام تجاری پرستیژ در جهان تبدیل شد اصلا کسی فکرش را می کرد؟ به نظر شما رمز موفقیت ان ها چه بود؟
نواروی و خلاقیت که طبیعی ترین کیفیتی است که می توان از یک شرکت که اتومبیلی را اختراع می کند انتظار داشت. یا قیمت یا پرستیژ مثلا افرادی که مرسدس بنز می رانند سعی می کنند همیشه یک نوع برتری را نسبت به دیگران داشته باشند مثل در دست داشتن گوشی ایفون یا بلک بری که الان هر کسی دستش ایفون گرفته ولی کمتر کسانی بلک بری دارند و هر کسی از ان استفاده نمی کند.
مثال های ایرانی هم هست همین دیجی کالا را ببینید که اصلا سایت نداشت یا ان قدر گسترده و بزرگ نبود کم کم توانست اول در سطح کشور خودش را جا بیاندازد و بعد در سطح شبکه گسترده جهانی رتبه و جایگاه خوبی را داشته باشد.
یکی از خلاقیت های دیگری که ما چند سال پیش شروع به راه اندازی و ثبت ان شدیم کانال دیگری بود به نام "farscoders" البته در یکی از بهترین وب سایت های اشتراک ویدیو به نام "آپارات" که اصلا باور نمی کردیم با گذاشتن اشتراک چندین ویدیو این همه بازدید کننده زیاد باشد! اما مدیریت و همچنین بهترین ویدیوهایی که در تمامی سایت ها به صورت پولی بود ما سعی کردیم به صورت رایگان در این کانال به اشتراک بگذاریم البته برای انتخاب نام ان کلی زمان و همچنین مشورت با کلی از دانشجویان گذاشتیم تا ببینیم چه نامی را بذاریم که شد "فارس کدرز " که هر چند ماه بهترین ویدیوها را سعی کردم به اشترک بگذارم تا در اینده به بهترین کانال و پربازدید ترین کانال ها در حیطه علوم کامپیوتر شناخته شود.
$ این قانون را به همیشه به یاد داشته باشید "مجانی کار کنید تا پولدار شوید"$
خلاقیت دیگری که از ما کشف شد نوشتن بهترین مقاله ها در حیطه رشته خودمان بود، یک روز که به کلاس درس پایگاه رفتیم یک سری اساتید الزام کرده بودن که باید حتما یک مقاله اکسپت شده ارائه کنید! بعدها با انجام یک مقاله در دانشگاه های دولتی صدر جدولی کشور ایران توانستم یک مقاله با بهترین موضوع که انصافا به کار جامعه بیاید بنویسم ایا اتفاقی بود؟ این کار خیر؟! انقدر متن و عنوان زیبا بود که از ما دعوت شد برای سخنرانی همین کار باعث شد ما به انجام مقاله های برتر و تاپ در سطح جهانی رو بیاوریم ....به نظرم اسم این ها را می دانید چه می خواهم استعدادهای کشف نشده یا گنج پنهان در ذات و فطرت ما! شاید عجیب به نظر برسد و شایدم برعکس ولی من می گویم "گنج خودم را پیدا کردم" همه ما می دانیم که در وجودمان استعدادهایی و توانایی های بسیاری نهفته است ولی خود از ان بی خبر یا اصلا اطلاعی نداریم، و اما من با مثال یک تالیف شروع می کنم، که بسیار مثال جالب و الحق و انصافا زمانی که اتفاقی پای صحبت اقای رضا کیانیان در برنامه چشم شب روشن نشستم و به مدت 15 دقیقه به صحبت های ایشون گوش دادم، اقای مجری سوال قشنگی پرسید؟ شما بازیگر مولف را برای ما توضیح بدید؟! آقای کیانان به نکته خوبی اشاره کرد، که دقیق مرتبط به این موضوعی که من نوشتم هست :"ایشون می گفت درون هر انسانی گنجی هست حالا این گنج فقط درون من نیست خداوند درون تک تک انسان ها گنج را قرار داده و دیگران واقعا نمی تونن از این گنج خودشون استفاده کنند و می گفت مثلا به بنده در یک فیلم خیلی پرفروش گفتند که شما بیا پدر اقای مشایخی را بازی کن ...و من واقعا مونده بودم چجور می تونم با این سن که مخاطب تشخیص میده که من سنم کمتر است از اقای مشایخی این حس رو به مخاطب انتقال بدم که من سنم در فیلم از ایشون بیشتر هست....همینطور که پیش رفت ایشون می گفت من اول شروع کردم به فکر کردن یه ادم پیر که اخه چطور نقش یک پیر را بازی کند مثلا کمی خم و عصا بگیره دستش و یک کم گریه کند. و باز گفتم نه، بعد این ها چه کارهایی؟! اخلاق و رفتار و همینطور می گفت بعد از این موردها که در ذهنم اوردم 20 مورد مثلا بعد این موردها پیدا کردم...و با خودم رفتم سر یک فیلم دیگه بازی کنم زنگ زدند و گفتند شما تو این نقش برنده شدی و من گفتم "خودشه همینه من موفق شدم
. اونجا بود که من موفق شدم گنج درون خودم را پیدا کنم در حیطه بازیگری و همینطور ادامه دادم و اینطور شد که من شدم اقای رضا کیانیان "حالا بعضی ما ادم ها که در هر شغل و کاری هستیم از گنج خودمون که خدا داده استفاده نمی کنیم و میریم از تکه تکه گنج دیگران استفاده می کنیم و هر چقدرم سعی خودمون را می کنیم از گنج دیگری به ما هیچی نخواهد رسید و خداوند یه نگاهی میندازه می بینه من گنج به این بنده دادم، ببین باز رفته از گنج دیگری استفاده می کنه. خوب حال گنج های ما چیست!☝️اگر بخواهیم خوب مفهوم گنج را متوجه بشیم گنج های درون ما مثل یک کوه یخ می ماند که نیمی از ان بیرون اب مثلا یک دهم و در معرض دید خود ماست و دیگران. ولی 95 درصد دیگر ان پنهان یا به عبارتی زیر اب قرار گرفته است و دیده نمی شود. حال در کوه یخی قسمت پنهان ما چقدر گنج های عظیمی وجود دارد و ما تا به سراغ ان ها نرویم اصلا نمی توانیم اول اشنا بعد شناسایی و ان ها را کشف کنیم،🤔🤔🤔حالا هر یک از ما مشکلاتی داریم در شغل و کار یا به هر گونه ای دیگر، شما کافیست روزنه ای پیدا کنید و این شما را به بالاترین قله ها می رساند قبلا هم عرض کردم "عشق و علاقه به هر کاری که شما در ضمیر ناخوداگاه و خود اگاه رخ می دهد یا فکر می کنید شما را به بالاترین قله ها می رساند."کافیست فقط قدرت درون خود را فعال کنید، این ها تماما نوشته نیست باید رفت و دید و رسید بعد فهمید اول هر کاری سخت است ولی شما 5 دقیقه از هر کاری هم به جلو پیش می برید یک حسی در شما بوجود می اید یک قدرت ریز و کوچکی که بلافاصله مغز به تمامی بدن دستور می دهد تو می توانی که می شود "امید روشن" یا همه کارهای دیگر هم به این گونه است ....ما باید از حس های کور استفاده نکنیم، مثلا حس عاطفی کور، حس محبت کور، حس مهربانی کور، هر وقت در پیدا کردن گنج ناامید شدی مطمئن باش دیگر نمی توانی ادامه دهی منتها گنج داریم تا گنج، سماجت و اقتدار و همچنین به زبان عامیانه "کلید کردن "باعث می شود شما نسبت به هر کسی پیروز و موفق شوید، چون مخاطب شما به این صورت می فهمد که شما چقدر سعی و تلاش می کنید تا به ان دست پیدا کنید، این نکته را عرض می کنم فقط در امور مهم و در حیطه خود شما / و با عقل و منطق/ نه به صورت دیگری حال که گنج درون را پیدا کنید و امیدتان 100 برابر شود....دیگر گنج تمام نشدنی است، و شما همیشه می توانید از ان استفاده کنید👏🏻☝️👉مانند علم، ایا علم از بین می رود ایا تمام می شود؟! علم همیشه پیروز بوده و روز به روز پیشرفت کرده در یکی از نوشته هایم هم گفتم شغل های سهل و الوصول = از بین رفتن سهل الوصول = نتیجه گیری ناموفق. ولی علم را خداوند به هرکسی نمی دهد و هر کسی هم نمی تواند به ان دست پیدا کند پس خود علم گنج است، جمله ای از استاد عزیز و گرامی " ✍️تمام قدرتی که رویای تو را به سوی تو جذب می کند، در درون خودت است!!!!👉💪
حقیقت ما قدرتمندتر از آن است که حتی بتوان تصورش را کرد.
اگر اعتقاد داشته باشیم که در زندگیمان معجزه رخ می دهد حتما رخ می دهد و اگر اعتقاد داشته باشیم که محدودیت و کمبود است باز هم رخ می دهد. همه چیز بستگی به ایمان و باور ما دارد. آنچه که بنظر ما امکان پذیر است صورت حقیقت پیدا می کند و امکان پذیر می شود. حال گاهی باشی گاهی نباشی نباشیم گاهی باور باشد گاهی نباشد نباشیم گاهی می شود گاهی نمی شود نباشیم. همیشه می شود همیشه موفق باشیم در کارهای هدف دار نه بی هدف علم هدف است و موفقیت و گنج.
پس جملاتی که می تواند شما را از رقبایتان پیش تر ببرد و شما را به سطحی از قله ها برساند که شاید تصورش را هم نکنید.مثلا ایا در جنگ 8 ساله دفاع مقدس ما موشک داشتیم یا انقدر تجهیزات و تکنولوژی پیشرفته داشتیم؟ خیر. ولی حالا با اهداف ها بلند مدت و کوتاه مدت و نقشه و مدیریت زمان و همچنین خلاقیت و تلاش فراون های بسیاری توانستیم در صدر جدول باشیم و قدرمتند تر از قبل عمل کنیم و رقبایمان را کنار بزنیم و با تدبیر عمل کنیم و این یک نوع ثروت کشوری می باشد که همه ما در ان سهیم هستیم.
درس چهارم (اخر) بهترین راه برای از میدان به در کردن رقبا چیست؟
بهترین گزینه که با تدبیر و عقلانی است برای خودتان جایگاهی بالاتر از جایگاه رقبا دست و پا کنید:
بهترین راه رسیدن به هدف همین است.نشان دهید یک سر و گردن از رقبایتان بالاتر هستید، اشتباه نکنید، اتخاذ این روش به معنای دست روی دست گذاشتن نیست.
ولی همیشه بیایم طوری برنامه ریزی شده پیش بریم که برتری خودمان را ثابت کنیم.من خودم همیشه این راه ها را امتحان می کنم. مثلا مقاله هایی برای مجله های اینترنتی ارسال می کنم، به سمینار های روز دنیا می روم، از یک سری دوستان اطراف همیشه نظر شخصیشان در مورد فیلم های اموزشی در حیطه علوم کامپیوتر یا مقاله های برترم می پرسم، با این وجود بوده که خیلی از من تعریف شده و همین باعث تاثیر بسزایی در وجودم شده است.
به همه این قول را خواهم داد که اگر وقت صرف کنید و سخت کوش باشید، روی دست همه رقبایتان می زنید و نتیجه ای می گیرید که حتی در خواب هم نمی دیدید. بعد از مدتی کارها انقدر اسان پیش می رود و احساس لذت می کنید. توصیه من به دانشجویان در هر مقطع و گرایشی این است که انقدر خود را بالا بکشید که کسی به ان دست پیدا نکرده باشد و هر کس بخواهد به شما برسد راه درازی را پیش روی خود ببیند.
و در پایان :
رقبای خود را ندیده بگیرید من ظرف ده سال گذشته تلاش کردم برتریم را نسبت به رقبایم با مهارت ها و نوشته هایم نشان دهم یا با رفتن به سه کلاس انگلیسی و فرانسوی و المانی یا کلاس های تافل و مکالمه های بسیار حرفه ای، یا با نوشتن مقاله و زمان صرف کردن برای بهترین ویدیوها همراه با گذر زمان که می دانم همه انان مقاله های من را می خوانند بعضی هایشان را می شناسم ولی بعضی هایشان غریبه هستند.
اما در دنیای من مهم نیست که چه کسانی من را بشناسند مهم این است چه کسانی بشناسند مرا! پس عوض اینکه دیگران را بکوبم سعی بر این دارم خود را بسازم اما تلاشی سخت و بی وقفه ای که می کنم دوستان عزیزم فقط در جهت بهتر شدن است نه شکست دادن . چون می دونم که این پیروزی شیرین تر و دلچسب تر هست.
حالا شاید بپرسید با این سیاست همیشه برنده هستم؟خیر ولی حس همیشه برنده را دارم. این خودش یک دنیا می ارزد و باعث می شود چشم به اینده بدوزم و در انتظار فرصت های ناب و طلایی باشم.
مهندس مرتضی پاک نیت "هر روز از خواب بیدار می شود به این دلیل که باید به مهارت هایم بیفزایم ".