مرتضی پاک نیت

بلاگ تحقیقاتی و علمی و پژوهشی...

مرتضی پاک نیت

بلاگ تحقیقاتی و علمی و پژوهشی...

مرتضی پاک نیت

این بلاگ حاصل 10 سال تجربیات بنده هست، به همین دلیل تحقیقاتی و پژوهشی بوده، و برای دانشجویان و کاربران عزیز و گرامی جهت رشد و شکوفایی علم و علم اندوزی ایجاد گردیده است.

با مدیریت: مرتضی پاک نیت

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۶، ۱۴:۰۸ - زهرا محمودی
    احسنتم
نویسندگان

۳۴ مطلب با موضوع «دست نوشته های یک فریلنسر» ثبت شده است

یکی از محاسن زیبای زندگی، این است که بدون کمک کردن به خود، هیچ کس نمی تواند از روی اخلاص به دیگری کمک کند.

هنر خوب بودن را باید یاد گرفت، به نظرم باید به خوب بودن یک جور عادت کرد، مثلا خوب بودن ما شرطی نباشد که مثلا اگر کسی بدی کرد بگوییم نه ما هم کمی بد بشویم و به او بفهمانیم ما هم مثل خودت بد هستیم.

اگر اینطور باشد ما اصلا نمی توانیم هنر خوب بودن داشته باشیم چه برسد اینکه سعی کنیم خوب باشم. همیشه و در همه حال سعی کنیم خوبی خود را در هر محیطی که هستیم نشان دهیم.

یک پادگان در اطراف شهر ما هست که هر زمان هر سرباز جدیدی وارد ان پادگان می شود تا خدمت خود را در انجا بگذراند و تمام کند بعد از اینکه از انجا خارج می شود کافیست بگویی ایا کسی هست که در انجا خوب باشد، بلافاصله می گوید فلانی فقط خوب ترین ادم انجا هست...به نظر شما چرا باید در ذهن ان سرباز ان فرد فقط باشد از میان ان همه پرسنل ....اگر بخواهیم جهان را در نظر بگیریم همه جا ادم خوب و بد دارد.

شاید انسان های نسبتا بدی در اطراف و اقوام و فامیل داشته باشیم ولی اگر هنر خوب بودن را بلد باشیم و تمرین و تکرار کنیم مطمئنن ان ها هم خوب می شوند، به نظرم با صحبت همه چیز قابل حل هست، چرا باید همیشه بد باشیم یا یک سری کارهای بد بکنیم مطمئنن دنیا و نظام هستی کارهای بد ما را پاسخ نمی دهد، بلکه این عملکرد خود ماست که به خود ما بر می گردد، اگر شما عملکرد خوبی داشته باشید مطمئنن بازخورد خوب است و اگر عملکردهای بدی داشته باشید پس بدی و کدر بودن شما را در بر خواهد گرفت.

به نظر شما مسیرهای خوب بودن و سعی بر اینکه همیشه خوب باشیم و تغییر رویه ندهیم چیست؟

تنها پاسخی که برای این سوال هست به این صورت می باشد که باید تلاش و در سمت و سوی خوب بودن قرار گرفت یعنی وجدان شما بدی را قبول نکند. نکته ای که اینجا به ذهن می رسد این است که یکسری می گویند خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند به نظرم این برای انسان های نادان صدق می کند نه انسان عاقل، انسان عاقل که اگر خوبی بیش از حد هم برایش بکنی مطئنن با ایمان و دین و انسانیتی که دارد برایت تمام کمال جبران می کند من به استثناها کاری ندارم تجربیات خودم را نوشتم. پس به نظرم از دیدگاه دیگر بهترین کارها وسط ان است یعنی هر چیزی متوسط ولی در شرایطی مثل خوب بودن اگر کمی هم زیاد باشد اشکالی ندارد یا ثواب کردن و خیلی چیزهای دیگر البته نه کورکورانه بلکه با شناخت عمیق و منطق بالا.

+خوبی کن تا مشاهده کنی چطور خوشبختی به سراغت خواهد امد.
به قول نظامی گنجوی:

هر که به نیکی، عمل اغاز کرد                         نیکی او، روی بر او باز کرد.

به نظرم انسانی که خوب باشد از ته دل و مثل اب زلال خوب بودن خودش را حفظ می کند و بعد از مدتی تک تک سلول های بدن خوب بودن او را در چهره اش نمایان می کند و این فقط برای خوب بودن صدق نمی کند شما هر کاری که بکنید این نکته صدق خواهد کرد.

اگر یک مدت شما راه های بی سر و ته و کدر و بد را در پیش بگیرید مطمئنا چهره شما تغییراتی ایجاد خواهد شد یعنی عمکلرد شما ابتدا در باطن به صورت درونی و در پایان در ظاهر به صورت بیرونی نمایان خواهد شد. با نگاه کوچک و عمیقی می توانید به این نکته ظریف پی ببرید.

حالا خوب و اخلاق خوب داشتن چگونه است؟

هزاران مسئله های ریز و درشت در اجتماع اتفاق می افتد که ما می یبینیم و می توانیم انجام دهیم اینطور فکر کنید که هر بار که یک خوبی می کنید درون شما اتفاقات عجیبی به راه می افتد...

مثلا دوست مان که واقعا عصابی و با چشمی گریان پیش ما می اید و به طرز عجیبی با ما درد و دل می کند و شما ارامش می کند...

مثلا تماس با دوستان دوران دبیرستان یا حتی یک پیامک ارسال کردن به ان ها یعنی اینکه شما هیچ زمانی ان ها را یادتان نرفته است و ان ها متوجه می شوند که شما هنوز خاطرات و خوبی های ان دوره را تکرار می کنید.

یا اینکه پیر مرد یا پیر زنی از خیابان می خواهند رد شوند و شما دست ان ها را می گیرید و کمک می کنید به این طرف خیابان بیایند.

یا نه هنگامی که می بینید همسایه تان بار سنگینی دارد سریع به سمتش بروید و تا درب منزل تمامی خریدهایش را ببرید...

خوب بودن یعنی این مسائل ریز و درشت که همیشه برای من و شما اتفاق می افتد چه در مترو، اتوبوس، محله، و خیابان....

زمانی که خوب باشیم اخلاق خوب هم خودش خود به خود و ناخودداگاه شکل می گیرد مثلا ما خودمان یک دوستی داریم که واقعا خوش اخلاق است اصلا باید ببینید این فرد را من خوم به خوب بودن او پی برده بودم، و فقط فکر می کردم که این نظر شخصی و افکار درون خود من هست و هیچ کسی به ان پی نبرده است در حالی که او ازدواج کرد تنها خصوصیاتی که همه در محله تعریف می کردند خوش اخلاق بودن ان بود...

پس ببینید همیشه باید کارهای خوبی انجام داد، آی من این کار را نمی کنم به فلانی عرض ادب نمی کنم اشتباه است، کار زشتی است شما در اصل کار بد در حق او نمی کنید اول در حق خود کرده اید که شخصیت و ادب خود را زیر سوال برده اید.

مثلا اگر کسی در هر جایی با کسی مشکل داشت شما هم سعی نکنید دقیقا مثل کسی که مشکل دارد با او مثل او رفتار کنید چون او به دوست شما بدی کرده است به شما که بدی نکرده است این یعنی به دور از جوانمردی و نوعی بی ادبی محسوب خواهد شد.

برای منفعت خودتان خوب و خوش اخلاق لحظه ای نباشید، چیزهای لحظه ای همانطور که خوب هستند همانطور هم بد هستند و زود تمام می شوند باید به دنبال چیزهایی رفت که جاودانه و ماندگار هستند. خوش اخلاق بودن و انسانیت داشتن شما جاودانه است شما اگر و اگر به بهشت هم بروید جاودانه جوان خواهید بود پس در این دنیا هم به دنبال چیزهای جاودانه باشید یعنی چیزهایی که تا پایان نظام دنیا بماند مثل پیش رفتن علم تا درجات بالا، یا نوشتن چندین کتاب، و هر چیز جاوادانه را که فکرش را می کنید. مطمئن باشید بعد از مرگ این ها برای شما به یادگار می ماند یعنی بدی و یک سری کارهای ناپسند

نظر من این است سعی کنیم انقدر ادم خوبی باشیم که بعد از مرگمان حتی یک نفر هم در ذهنش خطور نکند خاطره ای بد و داستانی بد از ما که الکی بگوید مرد خوبی بود....

ذات و فطرت انسان به این صورت است که مغز، قلب، و هزاران اعضا و جوارحی که دارد چیزهای بد را راه نمی دهند و همواره دریافت نمی کنند و اگر دریافت هم کنند ارجاع می دهند به وجدان که ما خواستار این گونه ویژگی ها نیستیم .

Related image

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ایا واقعا خوب بودن پاداشی دارد؟

شک نکنید دارد شاید در مقابل یکسری خوبی های شما بدی کرده باشند ولی شما در حق ان فرد فقط خوبی نکرده اید نیت شما خالصانه بوده نه برای منفعت، به خاطر خدا بوده است شاید شنیده باشید که بعضی جاها بگویند چرا اینکار را کردی او در مقابل تو همچین کاری کرد؟ در پاسخ گفته باشد به خاطر خدا پس در همه حال و هر زمان هر کاری می کنید بگویید به خاطر خدا اگر مبارزه با ظلم و باطل کردید بگویید به خطر خدا اگر در حق شما بدی کردند و ضربه های بد و مهلکی به شما زدند و اسیب هایی در زندگی فردی و جامعه ای شما وارد شد بگویید فقط به خاطر خدا بوده اگر او خداوند و خالق همه ما انسان ها و نظام هستی هست پس می سپاریم به خودش.

خوب بودن فقط در اینکه خودتان فقط ویژگی های مثبت را در نظر داشته باشید فقط بخش بندی نمی شود بلکه شما هر شب اشغالهایتان را در سطل زباله بگذارید هم خوب بودن است اگر در خیابان شما اتفاقی افتاد شما با یکسری کارها توانستید اوضاع را ارام کنید این خوب بودن است اگر همسایتان را اذیت نکردید و همه اهالی محل از شما راضی بودند این خوبی شما را نشان می دهد اگر پنهانی کسی را کمک کردید که واقعا در محله شما تنگ دست و احتیاج دارد این هنر خوب بودن شما را نشان می دهد. اشکالی ندارد بگذار هر چه می خواهند بگویند شما کار خودت را بکن..

اگر کسی به شما پنهانی رشوه ای داد قبول نکن و رد کن بی سر و صدا لازم نیست جار بزنی کارهایش را قانونی انجام بده چون اگر این کار را بکنی به همه می فهمانی که ما این گونه هستیم و بد عادت کرده ایم تا نباشد کاری هم نیست. اگر هم انجام نداد بسپر به الله خودش درست خواهد کرد.

به قول حاجی که حرف از خدمت افتاد گفت نگران نباش تا خدا هست پارتی معنایی ندارد هر جایی بروم می گویم هر جایی بنشینم می گویم پارتی معنایی ندارد احتمالا ایمان ما ضعیف است که می گوییم پارتی، به الله قسم هزاران بار مشکل دانشگاهی و غیره داشتیم دم نزدیم نه پیش مدیری رفتیم و نه مسئولی و نه استادی شاید چند هفته پیش مشکلی داشتیم و خودم رفتم و مشکل را عنوان کردم نه واسطه ای بردم نه مقام و منسبی مشکل را سپردیم به خدا گفتیم خدایا توکل به خودت نه بنده هایت. انقدر در دوران دبیرستان مردودی داشتیم و مشکلات زیاد انقدر امتحان دادیم و خواندیم تا قبول شدیم و رسیدیم به جایی که شاید خیلی ها رها کردند و رفتند پی زندگیشان.

ولی به قول داستان حاجی که می گفت اول صبح صف طولانی در پادگان بود و همه به خط شده بودند و تمامی پرونده ها زیر دست رئیس بود و مشاهده می کرد و کار تقسیم بندی را انجام می داد. انقدر که از 200 نفر سرباز 180 نفرشان نامه از هزار جا و سفارش شده از صد جا!

ولی ان سربازهایی که کسی نه ان ها را معرفی کرده بود و نه نامه ای گرفته بود و در پرونده شان چیزی بود همگی افتادند دقیقا در نزدیکی محل سکونتشان و ان ها که همه سفارش شده بودند همه رفتند به مناطق دور، جالب اینجاست هنگامی که ان ها را صدا می زدند با تعجب نگاه می کردند و می گفتند عجب چرا این طور شد و رئیس به ان سربازهایی که نامه نداشتند گفت بیایید جلو شما سفارش نشده اید پس همینجا بمانید....

پس هر زمان هر جایی رفتی اول به خدا توکل کن بعد به توانایی هایت هر انچه که در درون توست و ان چیزهایی که استعداد داری مطمئن باش خداوند از یک بنده کاراییش بیشتر است، این برای خود من اتفاق افتاده است شرکتی رفتم و رزومه ای دادم که هیچ کسی مرا معرفی نکرده بود فقط یک بنده خدایی در مزار شهدا گفت شرکت ما یک کارمند می خواهد و من توکل به خدا کردم و رفتم و تنها چیزی که ان مدیر شرکت را مجذوب کرد که ما را انتخاب کند توانایی ها و رزومه من بود و توکل ابتدا بر خداوند متعال.

پس هر جا رفتید اول خدا را به یاد داشته باشید اگر خدمت رفتید نه نامه ای ببرید نه سفارشی معمولی و عادی باشید ببینید به کجاها که نمی روید اگر سفارش شما خدایی باشد تا بلندترین مکان ها صعود خواهید کرد.

خوب باشید و خوب زندگی کنید، و توکل به خدا را در پیش داشته باشید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۷ ، ۱۲:۲۲
مرتضی پاک نیت

از سن بیست سالگی تا سن سی سالگی بهترین سن ما است و بهترین دوران ما! همه ما می دانیم که این دوران هیچ زمان تکرار نخواهد شد. (به عبارتی دورانی طلایی) مانند دوران مدرسه که هیچ وقت ان هم میزی و هیچ زمانی ان معلم ها تکرار نمی شوند!sad و هر لحظه که انسان گذری با ذهنش به ان دوران و خاطرات می زند، چیزی جز غم و حالتی اندوه برای انسان نمی ماند ولی مهم اینجاست که همیشه یک سوال در ذهن ما بوجود می اید و ان هم این است که (چگونه گذرانده ای) خود من که دوست و همراهم در این دوران میز و کلاس و درس و کتاب و صندلی تک نفره بود و همیشه و هر زمان که یادم هست یا روی صندلی بودن در حال یادگیری بودم یا پشت یک سیستم کامپیوتری، و در همه حال در حال (مطالعه) ببینید هیچوقت از (مطالعه دست نکشید) همیشه کتاب بخوانید در موبایل، تبلت، مترو، اتوبوس واحد، در کلاس درس یا هر جایی که فکرش را بکنید. باور کنید همین مطالعه نسبت به آن کسی که بی مطالعه است زمین تا اسمان تفاوت دارد.

یاد ان دوران بخیر وقتی ادم به ان دوران ها و لحظات فکر می کند حاظر است همه چیزش را بدهد و برگردد به ان دوران و فقط 5 دقیقه پشت ان میز با ان فضا بنشیند. ولی افسوس که ان دوران هیچ وقت در این دنیا قابل بازگشت نیست.

Image result for ‫دوران مدرسه‬‎

 

*دیروز که در کلاس درس زبان انگلیسی یک استاد خوب و خوش برخورد و صبور بودم قبل از امدن استاد عزیز و گرامی به کلاس من 20 الی 25 دقیقه زودتر  در کلاس درس حاضر می شوم به این فکر بودم که واقعا عمر از 20 تا 30 سالگی با چه شدتی از کنار مشکلات و سختی ها عبور می کند و به خودم امدم دیدم وای خدای من ما در چه مرتبه و در چه جایی هستیم اصلا باورم نمیشد زمان انقدر زود بگذرد.

ولی سعی دارم در این قسمت به مطالعه کتاب هایی که داشتم اشاره کنم، و باور کنید هر کدام را از کسی شنیدم از کودک 10 ساله که کتاب معرفی کرد و من پیگیر ان شدم بگیرد تا پروفسور دانشگاه تهران، یا از اساتید یا مقام های عالی رتبه یا از تلویزیون بگیرید تا غیره که چه کتاب هایی که هر کدام را یا از کتابخانه تهیه کردم، یا ان ها را خریداری کردم و سعی کردم در این دوران زمانم را صرف مطالعه کتاب های درسی و غیر درسی یا به صورتی که هیچ ارتباطی به رشته و گرایش من نداشت را مطالعه کنم.

اولین کتابی که در دوران بیست سالگی خواندم:

http://bayanbox.ir/view/3186007198190194607/IMG-20180820-130054.jpg

البته این نکته را بگویم کتاب های زیادی را ان زمان مطالعه کردم ولی تاثیرگذارترین ان ها کتاب قضاوت های حضرت علی (ع) بود.

در طول این چند سال کتاب های زیادی را مطالعه کردم و سعی کردم برای شما در اینجا معرفی و توضیح مختصری در مورد ان ها در اینجا قرار دهم.

کتابی به شدت تاثیر گذار در دوران طلایی حتما این کتاب را بگیرید و بخوانید البته کتاب های زیادی را نوشته و روانه بازار کرده است.

(استاد جیم ران و کریس وایدنر) دو استاد عالی و ناب در زمینه موفقیت:

Image result for jim rohn 12 pillars

12 ستون موفقیت: داستانی کوتاه و قابل درک و فهم از زندگی فردی به نام میشل جونز که فداکاری را در سر می پروراند که گویی زندگیش به پایانی مرگبار نزدیک شده است. به همین دلیل او با پیرمردی ملاقات می کند که در مورد دورازده ستون موفقیت با او صحبت می کند.

ستون اول : پیشرفت شخصی

مثلا پیشرفت شخصی خود ما: درس، تحقیق و پژوهش، اخلاق، رفتار، و هزاران چیز دیگر ایا

یشرفت داشته ایم در ترم های دانشگاهی در رشته ای که داشته ایم در افکارمان در نحوه زندگی کردنمان که پیشرفت شخصی شامل حال همه این ها می شود.

ستون دوم: سلامت همه جانبه

بعد مادی (جسم)

بعد معنوی (اراده، احساس، عقل)

بعد روح (بخشی از ما که فراتر از این دنیاست)

مثلا یک بعدش را می گویم در این دوران طلایی که داشته اید: نکشیدن قلیان، نخوردن مشروبات الکلی، نکشیدن سیگار، نخوردن غذاهایی که برای انسان مضر و سم است به این ترتیب شما از نظر سلامتی یک جانب را دارید. حتی قرار نگرفتن در معرض کسانی که سیگار می کشند و با شما صحبت می کنند ...خود ما که گاهی اوقات با دوست عزیزمان به یک مکان تفریحی می رویم زمانی که دود سیگار می اید شاید بارها شده 15 الی 20 بار مکانمان را تغییر داده ایم.....

ستون سوم: هدیه روابط

روابط مانند باغی است که شما باید در ان کشت کنید از زبان استاد جیم ران

ستون چهارم: دستیابی به اهداف

بارها و بارها گفته ام که شما باید اهدافتان را بنویسید که نوشتن اهداف ان ها را به واقعیت تبدیل می کند.

یک روش خوب برای بررسی میزان پیشرفتتان شامل (برنامه ریزی، انجام، بررسی و تطابق می باشد.)

ستون پنجم: استفاده درست از زمان

بهترین فرصت ها ان هایی هستند که با اهداف کلی شما در یک ردیف قرار دارند. تفاوت میان ضروری بودن و مهم بودن را درک کن.

ستون ششم: اطرافت را با ادم های خوب احاطه کن

به جمع های ساده ملحق نشو رشد نخواهی کرد. اطرافتان را با ادم های برنده و ادم های موفق احاطه کنید.

ستون هفتم: تمام طول عمرت را مشغول اموختن باش

تمام عمر شما مربوط به پس از تحصیلات رسمی شماست. خود اموزی باعث خوشبختی شما می شود.

ستون هشتم: زندگی یک معامله است

معامله یعنی تاثیر گذاری و تاثیر گذاری کلید یک زندگی موفق است.

هنر و مهارت تاثیر گذاری را یاد بگیر.

ستون نهم: ثروت از پیشرفت شخصیتی بالاتر پیشی نمی گیرد.

پول مشکلات زندگی را حل نمی کند، ممکن است ان را از دست بدهید به خاطر ان تحت تعقیب قرار بگیریدو یا ممکن است ان را از شما بدزدند. مهم شخصیتی است که شما بدست می اورید. فردی باش که ارزش تو میلیون دلاری باشد.

ستون دهم: هر معاشرتی زمینه درک مشترک را به همراه دارد.

معاشرت سخت است ولی در همه ارتباطات مهم است. برای مردم مهم نیست که تو چقدر می دانی مهم این است که تو چقدر اهمیت قائل می شوی.

ستون یازدهم: دنیا همیشه می تواند رئیس بزرگتر دیگری داشته باشد.

به مردم علاقه مند باش نه فقط به خاطر منفعتی که برای تو دارند.

ستون دوازدهم: میراثی به جا بگذار

زندگی کوتاه است نمی توانی انتخاب کنی که چند سال عمر داشته باشی اما می توانی انتخاب کنی که چقدر خوب زندگی کنی. گونه ای زندگی کن که از نظر مالی، معنوی، عقلی، جسمی، و ارتباطی به دیگران کمک کنی.

وب سایت استاد جیم ران را هم قرار دادیم تا کسانی که به زبان انگلیسی مسلط هستند از مطالبی که استاد در وب سایت خود قرار می دهد استفاده و نهایت بهره و سود را ببرند.

https://www.jimrohn.com/

و اما کتابی دیگری که در دوران دانشجویی خوانده ام و لذت عالی از ان در رفت و امد داشتم (استاد گرامی و عزیز چالرز داهیگ) به نام (قدرت عادت در دو جلد که فقط جلد اول ان را مطالعه کردم) کافیست فقط قدرت عادت را بخوانید به قدری این کتاب دقیق و با لسان زیبا گفته شده که دوست دارید چندین بار این کتاب را مطالعه کنید.

Image result for Power Book Habit

 

خلاصه ای از این کتاب در جلد اول (عادت های اشخاص):

فصل اول شامل :

*عادت های اشخاص

*چرخه عادت

*عادت ها چگونه کار می کنند؟

فصل دوم شامل :

مغز مشتاق

چگونه عادت های جدید ایجاد کنیم؟

قانون طلایی چرخه عادت

چرا دگرگونی اتفاق می افتد؟

جلد دوم زیبای کتاب استاد عزیز و گرامی :

عادت های سازمان های موفق

عادت های زیربنایی، یا تصنیف پاول اونیل

چه عادت هایی بیش تر از همه اهمیت دارند؟

استارباکس و عادت موفقیت

وقتی که قدرت اراده خودکار می شود.

قدرت یک بحران

چگونه رهبران از طریق حوادث، عادت ها را ایجاد و طراحی می کنند.

تارگت چگونه پیش از انکه شما کاری کنید، می داند چه می خواهید؟

چگونه کمپانی ها عادت ها را پیش بینی و دست کاری می کنند؟

عادت های جامعه

کلیسای سدل بک و و تحریم اتوبوس مونتگومری

جنبش ها چگونه رخ می دهند؟

نورولوژی اراده ازاد

ایا ما مسئول عادت های خود هستیم؟

وب سایت استاد چالرز داهیگ:

http://charlesduhigg.com/

کتاب بعدی: اگر دانشجو هستید و واقعا یک باره می خواهید فقط تحصیل را ادامه بدهید برایتان یک پیشنهاد دارم ان هم کتاب ناب و زیبای (جادوی کار پاره وقت هست) که کمک های زیادی در این دوران دانشچویی به من کرد واقعا در یکسری جاها کار پاره وقت از 2 شغل تمام وقت بهتر است و کسب درامد بیشتری دارد. طراحی سایت یا نویسنده کتاب بودن یا ویرایش بسیاری از پروژه های تجاری بزرگ و کوچک.

این کتاب شامل:

یافتن یک فرصت کاری

سود بردن، بهتر از مزد گرفتن

جادوی کاره پاره وقت

تنظیم بادبان

قانون نسبت ها

قانون کاشت و برداشت

پرورش مهارت ها

بیایید با هم کار کنیم.

ارتباط، معرفی و تمجید (این یک را سعی کنید قاب کنید و به دیوار اتاقتان بزنید مدام جلوی چشمتان باشد.)

سزاواری در برابر نیازمندی

مهارت های شما، اینده تان را رقم می زند.

خوب زندگی کنید.

در پایان این کتاب می دانید چه جمله ای نوشته (از خدا کمک بخواهید.)

کتاب زیبا و پند دهنده (چهار میثاق)

این کتاب به گفته یک از اشنایان نزدیک به بنده 2 سال پیش دقیقا پیشنهاد گردید که من 5 بار متوالی این کتاب را مطالعه کردم گفتار و اهل قلم بودن و نویسنده این کتاب انصافا قابل تعریف و ستایش است بی شک خیلی زیبا است این کتاب در همان اوایل شما را خیلی عمیق در فکر و اندیشه فرو می برد باور کنید طوری که انگار برای چند لحظه در ان مکان و محیط حضور ندارید...

حتما پی دی اف این کتاب را مطالعه کنید.

خلاصه  ای از این کتاب به نقل از وب سایت  www.panteashop.ir

دون میگوئل روئیز از سرخپوستان آمریکای مرکزی است. وی اندیشه های خود را در قالب چهار میثاق نوشت و بر این باور است که انسان هرگز نباید شکست های زندگی اش را مورد قضاوت قرار دهد. پس عمل به این چهار میثاق تغییرات شگفت انگیزی را موجب می شود.
این چهار میثاق عبارتند از:
۱. با کلام خود گناه نکنید
۲. هیچ چیز را به خود نگیرید
۳. تصورات باطل نکنید
۴. همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید

دون میگوئل روئیز پس از نوشتن این کتاب موفق به دریافت نشان نیروی هوایی ایالت متحده شد که چهار میثاق روی آن حک شده بود. و هم چنین او به عنوان چهره ی ماندگار کشور مکزیک معرفی شده است.

فصل های این کتاب شامل:

اهلی شدن و رویای سیاره زمین

اولین میثاق: با کلام خود گناه نکنید.

دومین میثاق: هیچ چیز را به خود نگیرید.

سومین میثاق: تصورات باطل نکنید.

چهارمین میثاق: همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید.

راه تولتک ها به سوی ازادی-شکستن میثاق های قدیمی

رویای جدید-بهشت روی زمین

وب سایت این مدرس مکزیکی:

www.miguelruiz.com

تصاویری از معدود کتب مطالعه شده ناب :

 

 

 

 

 

http://bayanbox.ir/view/658945903269415793/IMG-20180820-231131.jpg

 

   البته کتاب های زیادی مطالعه کرده ام اگر بخواهم کل ان ها را اینجا قرار دهم شاید بالای 50 صفحه شود، ولی در کل هدف این بود که در این 10 سال طلایی دوران خود سعی کنید:

1-بهترین تجربیات را کسب کنید.

2-بهترین مهارت ها را بیاموزید.

3-بهترین و سالم ترین تفریحات را انجام دهید.

4-به همه جای دنیا سفر کنید.

5-با همه مهربان باشید.

6-همیشه در حال تحقیقات و پژوهش باشید.

7-عمرتان را صرف کارهای بهینه و سودمند کنید.

8-همیشه و در همه زمان تلاش و سعی کنید.

9-هر بار شکست خوردید دوباره بلند شوید و ادامه دهید. قانون من نیست(قانون یک مورچه است هزاران بار از یک دیوار می افتد ولی باز تلاشش را می کند و به ان مقصد و هدف از پیش تعیین شده می رسد.)

10-اگر پول نداشتید مهم نیست ولی در این دوران طلایی تان بی عرضه نباشید.

11-همیشه گلیم خودتان را خودتان از اب بیرون بکشید.

12-اگر پشتوانه قدرتمند داشته باشید یا ثروتمند مهم نیست، مهم این است ایا می توانید روی پای خودتان بایستید.

 

موفق باشید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۸
مرتضی پاک نیت

ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگی و حیات یعنی همان دقایق و ساعاتی که هر روز سریع گذشتن ان را خواهان بوده ایم.

به نظر ما همه انسان ها دو زندگی دارند، یک زندگی مجردی و یک زندگی متاهلی! قبول دارید این دو زمین تا اسمان با هم متفاوت هستند.

بنابراین نسخه های سحر آمیزی که در این مطلب می خواهیم بیان کنیم بسیار زیبا و قابل مطالعه است، هیچ وقت کیفیت را فدای کمیت نکنید. منظور از اغاز زندگی نوین یعنی وارد شدن به زندگی مشترک یا همان زندگی دو نفره، می باشد.

نکته شگفت انگیز اینجاست چگونه ازدواج کنیم؟

یا اینکه برای ازدواج اصلا از کجا باید شروع کرد؟

ایا پشتوانه ای دارید؟ یا اینکه کاری که جوابگوی این زندگی و مشغله های این دنیا باشد را دارید؟

*نسخه سحر امیز اول: با برنامه باشید:

انسان با برنامه، انسان با کارنامه است ولی انسان بدون برنامه فاقد کارنامه است این جمله را در قالب مطلبی ساده بیان کنم، زمانی که شما به فرودگاه می روید یک برج مراقبت را مشاهده می کنید که از ان بالا مراقب همه خطرات می باشد. حالا انسان هم همینطور است اگر بدون کارنامه باشد برج مراقبت زندگی ندارد. ساکن سرزمین سوخته ارزوهای خود می باشد. همیشه در دفترچه یادداشت خود بنویسید هدف بعدیتان چیست؟ چه کاری می خواهید انجام دهید و به کجا می خواهید بروید یا اینکه همزمان با ان کار چه کارهای دیگری می خواهید انجام دهید.

*نسخه سحر امیز دوم: عمر مثل گنچ پنهان است:

Image result for ‫عمر انسان‬‎

همه ما انسان ها عمرمان به صورت پنهانی در یک چشم به هم زدن به طور ناگهانی می گذرد، و اصلا متوجه نمی شویم این گنچ یک بار مصرف چگونه می گذرد. آی نوجوان ها و جوان ها بهترین دورانتان را به بطالب نگذرانید در همه زمان سعی کنید از عمری که می گذرد به نحو احسنت استفاده کنید.

لوتارجی سیورد می گوید: بر اساس تحقیقات و پژوهشی که انجام داده است.

70 سال عمر اگر بکنید به این صورت می گذرد:

25 سال خواب به نظر من یعنی پوچ و به نظر برادر چقدر بخوابیم ان دنیا جسممان وقت برای خواب زیاد دارد، منظور اینکه خواب مفید داشته باشیم.

8 سال برای خوردن

9 سال برای دید و بازدید

5 یا 6 سال برای کارهای اجتماعی

در پایان 11 یا 12 سال باقی می ماند، که حدود 120 هزار ساعت است. که آن 120 هزار ساعت عمر مفید انسان است.

انقدر نگوئیم وقت زیاد است حالا فردا حالا پس فردا حالا چند روز دیگر یا هفته بعد یا سال بعد یا چند سال دیگر.

جمله قشنگ ریدرز دایجست: هر انسان هر روز در معرض 7 سکته و سرطان می باشد، اما سیستم دفاعی ایمولوژی ان را رد می کند.

امام صادق (ع) در صرف عمر می فرماید: انگونه بزی که بسپاری و رها کنی.

*نسخه سحر امیز سوم: ارتباط صمیمانه با خداوند:

در گذشته زندگی کردن به صلاح ما نیست هیچ وقت در گذشته زندگی نکنید و سعی کنید ارتباط صمیمانه با خداوند را فراموش نکنید و هر گونه راه اتصال به او را پیدا کنید اگر راه های اتصال را شناسایی کنید دیگر همه چیز تمام است، همین صبر هیچ انسانی نمی تواند صبر طولانی داشته باشد این خداوند بزرگ و بخشنده است که این راه اتصال را در انسان قرار داده و صبر را در او پرورش داده است همین صبر خودش عالمی دارد زمانی که کاری انجام نمی شود یا کلی خودمان را به این در و ان در می زنیم کاری از پیش نمی رود؟! و از خودمان بعد از مدتی می پرسیم چرا و چگونه؟

یک مثال شاید دانشجو یا افراد زیادی هستند که بعد از اینکه لیسانس خود را گرفته اند به خدمت سربازی رفته و امده اند همین دوست خودمان شاید در این وضعیت اشفته بازار و سرماخورده ایران واقعا به هر دری می زند بی فایده است شاید بیکاری هم حکمتی دارد ولی سعی و تلاش باید گونه ای باشد که در بیکاری نهایت لذت و منفعت را برد هر زمان دیدید کارتان کمی، کم رونق یا به عبارتی کم رنگ شده کاری دیگر را موازی با ان شروع کنید مثلا خود ما بعد از مدتی کلاس های تخصصی رفتن و تمامی مدارک اموزشی چه مجازی و چه حضوری سعی کرده ایم به زبان انگلیسی برویم و در این 12 ترم انگلیسی خود را تقویت کنیم، خود همین کار هم انگیزه ایجاد خواهد کرد و هم ما را نسبت به یک سری مسائل که بی ر غبت بوده ایم با انگیزه نشان خواهد داد پس سعی کنیم ارتباط صمیمانه با خداوند را حفظ و همیشه پایدار نگه داریمکه باعث صیقل دادن دل و تزکیه باطن، و کلید موفقیت ماست.

نسخه سحر امیز چهارم: وقایع و حوادث چاره ناپذیر

با اتفاقاتی که در همین حال دارید مبارزه کنید به عبارتی با وقایع و حوادث وحشتناکی که برای شما می افتد سازش و یا همکاری کنید.

ببنید مثلا شما الان بیکار هستید پس نباید نگرانی داشته باشید باید انقدر سعی و نلاش کنید یا قانون کائنات را رعایت کنید به این صورت که فقط و فقط تفکر مثبت داشته باشید و انرژی مثبت دریافت کنید نه به این صورت که شانس ندارم یا جملاتی مثل حوصله ندارم، ولش کن، الان حسش نیست باید حس را ایجاد کرد به قول یکی از دوستان که برای ورزش بدنسازی می رفت می گفت"زمانی که حس نداری به بدنسازی یا زیبایی اندامت بروی باید حس عالی و شادی را در خود ایجاد کنی و بروی " و اگر ان حس را نتوانی ایجاد کنی بی فایده است.

پس همشه حس شاد را در خود ایجاد کنید.

قانون فرکانس می گوید:

کسی که در بیمارستان است، با بیمارستان یا بیماری و هر چیزی که در بیمارستان هست هم فرکانس می باشد.

کسی که دائم به عالم و آدم بدهکار است و به قول خودمان کلاهش را بر می دارند، این شخص با کلاه بردار و بدهی و خسارت هم فرکانس است.

کسی که شغل خوب و همسر خوب و منزل خوب و موقعیت خوب دارد، این شخص با همسر خوب و موقعیت خوب و منزل خوب هم فرکانس است.

پس سعی کنیم بهترین فرکانس ها را رعایت کنیم اگر فرکانس ناب و عالی را انتخاب کنیم مطمئنا ان فرکانس نه تکراری می شود و نه قدیمی

با هر حادثه کنار بیایید اصولا ادم هایی در کنارم بوده اند که همان روز یک ماشین 150 میلیونی را خریده و همان روز هم تصادف کرده اند خودشان سلامت ولی کالایشان از بین رفته و هزاران روز غم و نگرانی ان را دارند این بی فایده است و هر کاری کنید مثل اب رفته به جوی قابل بازگشت نیست....پس گاهی اوقات در چنین مسائل روزمره ای که برایمان پیش می اید خودمان را خسته نکنیم بگذاریم روال طبیعیش را طی کند.

اگر می بینیم در محل کارمان مدام شکست و مدام اذیت و ازار هست ان محل را باید ترک کنیم چون به نفع خودمان هست و هم به نفع ان کسانی که در انجا کار می کنند کسی که از کارش لذت نمی برد و هر روز و هر روز با خودش انرژی منفی به خانه می اورد و مدام اطرافیانش را درگیر می کند و به ان ها انرژی منفی می دهد بهتر است که از ان کار دست بکشد.که در این صورت باید نسخه دفع ضرر را برای خود بپیچد.

همیشه این نکته یادمان باشد: "هیچ کس و هیچ چیز جز خودت نمی تواند ارامش خاطرت را فراهم کند".

حتما کتاب ان طوری که بشر فکر می کند را بگیرید و بخوانید: یک مطلب خلاصه از این کتاب:

(بشر همچنان که فکر و اندیشه خود را در مورد اشیاء یا اشخاص دیگری تغییر می دهد متوجه خواهد شد که ان اشیاء یا اشخاص نیز نسبت به او تغییر رویه داده اند هنگامی که ادمی تغییری اساسی در طرز فکر خود بدهد از تحول سریعی که در زندگی او بوجود می اید متعجب خواهد شد. نیروی توانایی که سرنوشت ما را تعیین می کند در خود ماست و تمام اعمال بشر نتیجه مستقیم افکار اوست. ادمی می تواند با اعتلا دادن افکار خود پیشرفت کند، پیروزی بدست اورد و کارهای بزرگ انجام دهد. در مقابل با سستی و تنبلی و عدم تمایل به تقویت فکر می تواند خود را ضعیف و زبون و بیچاره سازد.)

بعد از نسخه های سحر امیز در زندگی می رسیم به اغاز زندگی نوین اگر در مجردی این نسخه ها را توانستید رعایت کنید و به ان ها عمل کنید کمتر مشکلی در اغاز زندگی نوینتان دارید.

Image result for ‫مسئولیت همسر‬‎

برای اینکه یک زندگی را شروع کنیم باید چه چیزهایی داشته باشیم؟

ببنید این مطالب بر اساس تجربیات و مشاهدات بنده است که در کنار خود ان را عینا دیده ام و با برداشت منظم و دقیق و عقل و منطقی که داشته ام ان را در اینجا عنوان نموده ام.

اولین راه برای اینکه یک زندگی را بخواهید شروع کنید داشتن یک سری شرایط فردی و مشترک در خودتان و دیگران است بگذارید شفاف تر توضیح بدهم.

باید خودتان را خوب بشناسید که ایا می توانید یک زندگی را بگردانید یا این قدرت را دارید که بجز اینکه مواظب خودتان باشید مسئولیت یک نفر دیگر را بر عهده بگیرید.

اگر در خودتان توانستید این مسئله را هضم و حل کنید پس مطمئنا و قطعا می توانید. بعد از این کار باید شرایط ازدواج را داشته باشید ببنید اکثر پدر و مادرها یا خانواده ها این باور را دارند که "زندگیش را جمع کرده است" حالا دقیقا توضیح می دهم این یعنی چه؟

اگر اسایش و ارامش می خواهید پس بهتر است در زندگی مجردی خود این شرایط را به نحو احسنت مهیا و فراهم کنید چون در این صورت هم شما در اسایش و ارامش هستید و هم دیگران.

یک پسر جوان باید شامل چه شرایطی برای ازدواج باشد؟

البته این ها فقط روال منظم و بر اساس هیچ قانون و قاعده ای نیست و فقط و فقط برای اغاز یک زندگی نوین و پایدار و به دور از حاشیه است که مثلا فلانی می گوید همه چیز پول نیست یا یکسری افراد یک تفکر دارند یکسری دیگر ازدواج اسان و غیره و یک سری یا یک قشر دیگر می گویند اصلا مهم نیست اصل این است دختر و پسر خودشان همدیگر را بخواهند بقیه چیزها را خداوند خودش جور می کند ما هم منکرش نیستیم و صد در صد قدرت خدا ایمان داریم.ولی یک سری چیزها را باید داشت به نظر و عقیده بنده. ببینید این شرط ها را کسی نگذاشته دچار اشتباه نشوید این شرایط فقط برای اغاز زندگی نوین است و اسایش و ارامش یک نسل

1- داشتن یک خانه و ماشین: خانه به صورتی باشد که در خور و شایسته یک خانواده 4 نفره باشد و شامل سه اتاق و اگر به غیر این باشد تمام تعادل زندگی به هم می خورد مثلا شما یک خانه 70 متری دارای دو اتاق دارید خوب این کاملا اشتباه است هر فردی باید دارای اتاق و سلیقه و امکانات خاص خودش باشد ما در خانه خودمان سه اتاق داریم که مخصوص من و برادر و خواهر گرامی می باشد هر کدام هم انرژی های متفاوتی از هر یک از اتاقمان دریافت می کنیم و زمین تا اسمان طراحی اتاق من با افراد خانواده فرق دارد. پس سعی کنید ماشین و خانه را حتما داشته باشید هر طور که شده چون هم خودتان ارامش و اسایش دارید و هم خانواده تان و دیگر درگیری و یا نگرانی از این بابت تا اخر عمرتان نخواهید داشت. و در باب دوم ماشین، در مورد همین وسیله که با شما صحبت می کنم خیلی از نگرانی ها را همین ماشین برطرف می کند یک سری بدبختی ها و حوادث وحشتناک سر همین ماشین نداشتن بوده است باور کنید اگر یک ماشین بود این اتفاق نمی افتاد.

فواید ماشین داشتن: یکی از فواید مهم ماشین این است همسر شما هیچ وقت مجبور نیست سر خیابان بایستد و با ماشین غریبه یا تاکسی یا هر چیزی که شما فکرش را بکنید به جایی برود اگر ماشین داشته باشید راحت ترید باور کنید سر همین ماشین نداشتن خیلی ها طلاق گرفته اند یا سر یک بوق زدن و سوار شدن کار به دعواهای وحشتناک و اسیب جسمی رسیده است... منظور من این نیست همسر به خاطر یک ماشین طلاق بگیرد سر همین منتظر یک ماشین امدن و تاکسی یا غیره سوار شدن است.

پس اگر راحتی خودتان و همسرتان را می خواهید ماشین و خانه فراموش نشود.

2-تحصیلات عالیه : منظور از تحصیلات عالیه چیست؟ ایا فوق دیپلم یا لیسانس یا فوق لیسانس یا دکترا هست سعی کنید حداقل فوق لیسانس یا دکتری را داشته باشید مطمئنن در زندگی راحت تر ید شک نکنید همه این مسائل در زندگی شما یک نوع ویژگی عالی می باشد اگر داشته باشید هم شما راحتید و هم همسرتان. به گونه ای در کمال ارامش هستید.

3-شغل در خور و شایسته: سعی کنید شغلی داشته باشید که فردای ان روز فرزندتان از گفتن شغل شما نه تنها خجالت نکشد بلکه با صدای رسا و بلند بگوید شغل پدر و مادرم این هست.

همین نوع نگرش خیلی ها را نسبت به فرزند شما تغییر خواهد داد. و باعث تغییرات و دیگاه های متفاوتی به سمت فرزند شما شود.

سه رکن اساسی شرایط برای اغاز زندگی نوین این ها هستند وگرنه همه انسان ها این سه رکن را مدام تغییر می دهند بهترین ماشین را داشته باشم بهترین خانه را بگیرم مدام در حال تغییر این ها هستند و می خواهند به این ها دست پیدا کنند ولی نه به هر قیمتی!

وگرنه همه ما انسان ها از فقیر تا ثروتمند بهترین غذا را یک بار هم که شده باشد بلاخره خورده ایم یا بهترین مسافرت را هر جور که شده باشد زیارتی و سیاحتی رفته ایم.

حالا سوالات زیادی روانه می شود که این ها ایا در ایران و با این وضعیت دست  یافتنی است؟یا من چقدر و چندین سال زحمت و تلاش و سعی کنم و این ها را جمع اوری کنم.

ببنید پاسخ این سوال را باید این طوری به شما بدهم باید با برنامه باشید اگر با برنامه باشید مطمئنن دست پیدا می کنید. و الان هم طوری شده است  هر جا بروید عرف این است حتما ماشین و خانه را باید داشته باشید؛ یا هر خانواده ای را ببینید قطعا اینکه اگر دخترشان را بخواهند وارد خانه بخت کنند می گویند این شرایطش خوب است و بهتر می توانیی پیشرفت یا زندگی کنی "همان زندگی خودش را جمع کرده" ببیند باید زندگی را هر طور شده تا سنی جمع کرد و بعد وارد مراحل زندگی دو نفره شد. اگر شما شرایط اولیه را نداشته باشید یا مهیا نکرده باشید قطعا خود تصمیم گیری راحت است یا جواب و نظر خانواده طرف مقابل پس سعی کنیم تا یک سنی به بعد با سعی و تلاش و کوشش زندگی خود را جمع کنید هیچ بهانه ای و توجیهی برای خودتان نتراشید که ای فلان است وضعیت ای بسان است اگر می بینید اقتصاد خراب است مهاجرت کنید کشوری که اقتصادش درست است، مانند تردمیل در یک جا "درجا" نزنید اگر می بینید یک جایی هوایش الوده است مهاجرت کنید شهر تهران و اراک الوده ترین شهرهای ایران هستند مهاجرت کنید به جاهایی در کشورتان که هوای خوب و پاکیزه ای دارند یا اگر می بینید نمی توانید در کشورتان به ماشین یا خانه یا حقوق خوب دست پیدا کنید مهاجرت کاری بگیرید. یا اگر با تحقیق و پژوهش متوجه شدید که رتبه اموزش در کشورتان ضعیف است به کشوری مهاجرت کنید که دارای عالی ترین و بهترین رتبه است برای ادامه تحصیلات.

در پایان عرض کنم که درجا نزنید نمی گویم هم هرجور شده سعی کنید به این ها برسید نه ولی فقط با تفکر مثبت و سعی و تلاش زیاد و مطالعه و تحقیق و پژوهش می توانید به این ها دست پیدا کنید.

مثل ان مهندس کامپیوتر نباشید که لیسانس خود را گرفته بود، و بعد از مدتی دلسرد و یک مغازه گوچک لباس فروشی زده بود و به همان شرایط و حقوق و جایگاهش بسنده کرده بود. زمانی که می گویئیم خداوند بخشنده است یعنی اینکه تمامی زمین را به انسان ها بخشیده و انسان مطمئنا می تواند به هر چیزی دست پیدا کند همانطور که تا به امروز توانسته کوه ها را بشکافد و از ان ها جاده یا تونل بسازد.

موفق باشید .

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۵۰
مرتضی پاک نیت

دیروز که در حال چک کردن کارهای روزانه بودم و همینطور کارهای تحقیقاتی و در حال انجام طراحی وب سایت یک شرکت، دو نفر از کاربران عضو کانال فریلسنری به ما پیام دادند! انقدر ما خوشحال شدیم که واقعا در پوست خود نمی گنجیدیم و گفتیم کانال ما در بین این همه کانال های ریز و درشت یعنی یک نفر ان را خوانده و از مطالب ما لذت برده است و برای ما پیغامی ارسال کرده است این خودش یک نوع دلگرمی برای ما بوده است یک نوع ادامه بسیار قوی، ببینید گاهی اوقات با همین چند نظر خیلی ها عوض می شوند خیلی ها بعضی چیزها را کنار می گذارند یا خیلی کارها را انجام نمی دهند از لحاظ روانشناسی بخواهیم بگوئیم مثلا شما اگر به دوستتان بگویید این کار خوب نیست هر از چند گاهی باور کنید او زمانی که به خانه می رود با خودش مدام فکر می کند که دیگر این کار را انجام ندهم بازخورد بدی دارد یا دوستم یا دیگران واقعا ناراحت می شوند طرز صحبتم را درست کنم و همین نظر دادن باعث می شود درست شود و کار درست را انجام دهد و ما هم زمانی که نظرات مختلف دریافت می کنیم خوب خیلی خوشحال می شویم که یک بنده بسیار ساده و ناچیز و حقیری هستیم که مطالبی را می نویسیم و دیگران از ان لذت می برند و برای ما تاییدیه عالی مطالب را ارسال می کنند. مشاهده کنید....

 

 

 

 

 

 

 

 

خوب حالا فکر کنید ما چرا این عنوان را انتخاب کردیم دلیل ان واقعا چه چیزی می تواند باشد؟! ما هزاران بار تکرار کرده ایم و در مطالب و پست هایی که داشته ایم عرض کرده ایم مردم را باید به مطالعه دعوت کرد خوب یعنی چه؟ یعنی هر کسی هر مشکلی داشت را بگوییم برو مطالعه کن؟! اگر نظر بنده باشد که منطقا شما هم به این باور می رسید که درست هست باید مردم را به مطالعه دعوت کرد ببنید همه ما باید اول از خودمان شروع کنیم زمانی که ما چند سال پیش بعد از اینکه فارغ التحصیل کارشناسی شویم شروع کردیم به نوشتن یک کتاب با نام درس ها و تجربه های یک فریلنسر موفق بعد از مدت ها رفتیم یک کانال 2 میلیون نفری را دیدیم که کتاب ما در انجا گذاشته شده است سعی کردیم به صورت قانونی و شرعی ان کتاب را بدون اینکه واسطه ما انتشاراتی یا موسسه ای باشد تالیف و مجوز ان را دریافت و در اختیار کاربران قرار دهیم به نظر شما اگر ما در کلاس یا تک تک با دوستانمان که هستیم بنشینیم تجربیاتمان را کامل بگوئیم یا اینکه هر روز وقت یک سری افراد نزدیکمان را بگیریم و ان را توضیح دهیم به نظر من این کار غلط است سعی کردیم تمامی حرف ها و دل نوشته ها و تجربیات علمی و پژوهشی خود را در کتاب بگنجانیم و در اختیار عموم قرار دهیم تا ان را مطالعه کنند پس ببنید هزاران بار هم با عکس و تصاویر یا تبلیغات تلویزیون شما بیایید و بگویید در معابر در خیابان ها و در پارک ها اشغال نریزید بی فایده است باز خورد جالبی نخواهد داشت ولی شما زمانی که یک کتاب را مطالعه می کنید که مطالب داغ و به روزی در ان نوشته شده که آشغال زمان زیادی طول می کشد تا تجزیه شده و تا اعماق دریا می رود و جانواران را به خطر می اندازد و ان ها را منقرض می کند و بعد که منقرض شد چه بلاهایی که به طبیعت و اقتصاد کره زمین وارد نمی کند این یعنی عمق و فاجعه یک مسئله را شما تا انتها می دانید باور کنید همه افکار اگر این گونه عمقی باشند و سطحی نباشد هیچ کس خطا نمی کند و هر کسی در ذهن خودش درست و با منطق پیش می رود پس دلیل ان که از خودمان شروع کنیم این است، یا خیلی کارهای دیگه که شما یک جوان تحصیلکرده را که هیچ آهی در بساط ندارد و می خواهد یک کسب و کار را در منطقه خودش راه اندازی کند باید هزاران راه پر پیچ و خم را برود و بنده خدا بنالد و اخر سر هم منصرف شود که یک مجوز را به بنده ندادند و کلی هم برای وام  دوندگی کردم و به جایی نرسیدم و اخر سر هم سر از ناکجا اباد در اورده و به راه هایی می رود که اصلا قابل تعریف نیست، خوب وقتی ما از خودمان شروع کنیم بگوئیم جوان هست اگر این کار را ما انجام ندهیم برایش شاید در اینده این جوان زندگی ذلت باری داشته باشد، و خیلی اتفاقات دیگر....که اصلا فکرش را هم نمیشه کرد. خوب ببینید پس هر کسی اگر خودش فرهنگ کار فرهنگ صحبت و فرهنگ رفتار و هزاران فرهنگ سطح بالا داشته باشد مطمئنا یک جامعه ایده ال در اینده وجود خواهد داشت وقتی ما در مورد هر کسی قضاوت می کنیم نظر می دهیم غیبت می کنیم یا حسودی می کنیم یا می خواهیم سر به تن طرف نباشد این یعنی اینکه ما اصلا انسانیت نداریم و بلافاصله قضاوت می کنیم و حکم می دهیم به نظر ما اگر هر کسی خودش را درست کند کافی است هر کسی باید از خودش شروع کند وقتی شما دکتر هستید با یک دیپلم برخورد می کنید مطمئنن بر او تسلط دارید و ان را در عرض چند ساعت در حلقه خودتان قرار می دهید و تمامی راه های درست و تجربه های درست را در اختیار او قرار می دهید خوب ببینید همان یک نفر می اید و می شود دکتر وبه شما پیام می دهد فلانی یادت هست صحبت هایت را من الان یک دکتر هستم، خوب وقتی تو خودت درست باشی می توانی تمامی انسان ها را راهنمایی ساده بکنی که به سمت علم حرکت کن پژوهش کن هر روز تحقیق کن هیچ وقت زمانت را به بطالت نگذران همیشه ته دلتان سعی کنید هر کسی با هر چیزی را دیدید رد کنید شفاف تر طرف یک ماشین 200 میلیونی دارد، و چندین خانه هزاران ادله و دلیل می اورد که او فلان است او بسان است مگر می شود من با او هم صحبت بودم انگونه است اینگونه است ببینید این یعنی ذاتا ما ادم درستی نیستیم یعنی رنج می بریم شاید هم باشد شاید هم نباشد ما که علم و غیب نداریم همین که شما این جمله را در ذهن خود تکرار کنید بس است هر وقتی با هر کسی مشکل داشتیم تنها و پنهانی و رو در رو به او بگوییم نه اینکه جار بزنیم و هزاران دلیل و توجیه بدون اینکه مخاطبی وجود ندارد یا غایب است بیاوریم و طرف را محاکمه کنیم و طوری وانمود کنیم که همیشه حق با ما بوده و ما درست می گوئیم. حالا ببنید!

وقتی هر کسی برای خودش یک نوع موجود عجیب هست دیگر چه انتظاراتی از دیگران خواهی داشت بگذارید این طور شفاف سازی کنم وقتی یک دانشجویی که کاری را دارد انجام می دهد و کپی پست می کند وقتی یک رئیس اداره از جیب تمامی پرسنل خودش بر می دارد به طوری که ان ها متوجه نمی شوند وقتی که یک استادی تمامی پروژه های دانشگاهی را با سختی دانشجو و به راحتی به اسم خودش ثبت می کند یا اینکه یک شهردار هزاران خانه را از دسترس ملت پنهان می کند و با کم ترین و نازلترین قیمت خودش خریداری می کند یا اینکه حتی کوچکترین اقشار و کوچکترین شهرها در مقابل چشمان تو رشوه می دهند و می گیرند ......یا اینکه یک سال باید برای مجوزیک کسب و کار صبر کرد! یکسال چه اتفاقاتی که نمی افتد! وقتی که ما برای چاپ یک کتاب که از صفر تا صد خودمان اقدام کردیم کلی مکافات کشیدیم تا اکتاب ما به چاپ برسد ولی دست از تلاش و سختی بر نداشتیم و بالاخره انجام شد. فقط باید آهی کشید و گفت خدایا شکرت که ما اینگونه نیستیم و ما را اینگونه نکن و دیگران را هم از این کار دور کن ! وقتی که حتی یک مسافر کش الباقی پول یک مسافر را نمی دهد و باید حتما بگویی اقا پول ان مسافر را کم دادی و بگوید مهم نیست .....چه انتظاری داری به نظر من سختی ها و فلاکت های که ا می کشیم واقعا در مقابل یک سری افراد سختی کشیده چیزی نیست ادم هایی هستند که کارتن خواب بوده اند و جراح پزشک شده اند خیلی از جوان ها بوده اند که کار افرین شده اند پس به لحاظ ما سختی هست ولی باید کشید چاره ای نیست بعد از هر سختی اسانی است.

سعی کنید در طول زندگیتان اول از خودتان شروع کنید بعدا به این و ان به قول یکسری افراد دستور دهید و نصیحت بورزید هیچ وقت دیگران را سرزنش نکنید مثلا به این صورت که ای بابا شما فلان و بسان هستید پس در طول زندگیتان کار نمی کردید یک خانه از خودتان ندارید شاید اگر شما هم شرایط ان را داشتید یا در ان سن و سال بودید به همین ترتیب بودید من اکثرا جاهایی که قدم گذاشته ام تا دیدم مخاطبم خیلی سخت و قوی پاسخ می دهد گفتم خودتان را بگذارید جای من به خاطر یک ایمیل نکردن مجوز خودتان ساعت ها راه و رانندگی و این کار را می کنید وقتی ایمیل و راه های ارتباطی ساده ای است، هر وقت دیدید طرف مقابلتان شرایط شما را درک نمی کند این جمله را به او بگوئید"خودت راجای من بگذار چکار می کردی" واقعا جمله زیبایی است باید با طلا نوشت اگر جای من بودید چکار می کردی!

خود من گاهی اوقات ادم خوبی در یکسری جاها نبودم مثلا در مترو که می رفتم این بچه های کوچکی که جنسی را می فروختند حس بدی داشتم همش می گفتم چرا شهردار یک جا برای این ها ثابت نمی گذارد چرا من کمک بکنم به این گونه ادم ها ولی بعد از مدت ها به این نتیجه رسیدیم که کمک کار خوبی هست گاهی اوقات شما را چند قدم جلوتر می اندازد لعنت به من اگر تبلیغات باشد یا شعار ببینید من وقتی پول را همینطوری به ان بچه دادم نگرفت گفت باید یک ادامس بخری! همینطور پول را قبول نمی کرد! ما ادامس را خریدیدم و پول را گرفت خوب این هیچ اشکالی ندارد او جنسش را می فروشد ما هم پول را می دهیم یا مثلا دستفروش هایی که اجناس خیلی ارزان قیمت می فروشند چرا نخریم اتفاقا کمکی هم برای ان هاست همین باعث می شود زمانی که من می خرم دیگری هم خرید کند! نتیجه اینکه ان دستفروش هر شب کالاهایش را بیشتر می کند و این کمکی به چرخه اقتصادی است و ضربه ای به جامعه ای وارد نمی شود! حالا هر روز ان مرد دستفروش بیاید و هیچ چیز نخرید و هر روز صفر برگردد باور کنید می رود سر از کارهایی در می اورد که اصلا در اینجا جای گفتن نیست پس همه چیز به هم وابسته است حالا که می گوییم اشغال نریز! یا اب کم مصرف کنید! یا مردم را به مطالعه دعوت کنید و خودتان اول عمل کنید و از خودت شروع کن هر چیزی را که فکرش را می کنی نتیجه اش این است. وقتی به عوارضی فحش می دهیم که یک فرد عادی از جنس خود ماست! اخه ان بدبخت چه گناهی کرده! او یک کارمند که نان زن و بچه اش را از انجا در می اورد! مثلا من الان یک کارمند بانک باشم من را فحش بدهند خوب است در حالی که تصمیم ساز و تصمیم گیرنده کسانی دیگر هستند و او یک متصدی ساده بانک هست یا مثلا خیلی از شغل های دیگر تماما از بیکاری و ناچاری هست به نظر من که افراد به شغل هایی می روند که دوست ندارند یا هیچ کس سر شغل خودش نیست! چرا واقعا دلیل ان را الان شفاف سازی می کنم!

ببینید یک روز یکی از دوستان در روزهایی سخت که ما دانشجو بودیم و نمی دانستیم واقعا چکار کنیم ما را به یک شرکت معرفی کرد ما رزومه خود را بردیم و تحویل دادیم و پس از انالیز به دفتر رئیس شرکت رفتیم با رزومه ای که از ما دید کلی از ما تعریف و تمجید و خلاصه صحبت گرم و خیلی دوستانه و واققعا لذت بخش اما ما گفتیم رشته مان مهندسی نرم افزار هست و کارهای حسابداری مقدماتی که با اکسل و هلو و غیره باشد را بلد هستیم و قبلا هم فروشندگی را یک چند ماهی سابقه داشتیم ولی زمانی که گفت شما با این رزومه از پس کار ما بر می ایید گفتم شما دقیقا چه رشته و گرایشی برای شرکت احتیاج دارید گفت "کارشناس فروش" می دانید در جواب من چه گفتم؟ گفتم ما از پس این کاری که شما می خواهید بر می اییم ولی بهتر نیست ان دانشجویی که 4 سال دوره کارشناسی مدیریت و کارشناسی فروش را گذرانده و 2 سال درس خوانده و ارشد این رشته را گرفته من بیایم و جای او بنشینم به نظرم اگر اقای رئیس شرکت کسی که خاک این رشته را خورده باشد بهتر نیست! سکوت کرد ...و ما امدیم در راه چشمم به یک کارمندی خورد که رشته اش مهندسی عمران بود ولی کارهای یک مهندس نرم افزار یا کامپیوتر را انجام می داد در پمپ بنزین چند هفته بعد ان مرد را دیدم گفت فلانی چرا نیامدی قبول هم کردند که حقوقش هم که خوب بود! در جواب گفتیم "بهتر است هر کسی در جای خودش باشد" این تفکر اگر از یک نفر من نوعی هم شروع بشود یک نفر است اگر واقعا همه چیز جای خودش باشد باور کنید همه چیز درست پیش می رود حالا شما فکر کنید یک مهندس عمران برود حسابداری درس بدهد یا مثلا یک پزشک برود در مسجد تبلیغات کند یا یک جراح مغز و اعصاب بیاید جای حلق و گوش! نتیجه اش می شود همین ولی یک نفر اگر با یک رییس شرکت این گونه صحبت کند مطمئن باشید ان شرکت دیگر از این به بعد هم که شده هر کسی را مرتبط با رشته اش می گیرد یا سعی می کند افراد را در جای خودشان قرار دهد حالا اگر برعکس این نتیجه بود چه می شد هیچی ان کارشناس مدیریت فروش باید سال ها دنبال کار بگردد در هر جا که حالا فکرش را بکنید خوب بعد بفهمد کسی دیگر جای او نشسته چه حالی می شود یا اصلا کار هم پیدا کند ولی مرتبط با رشته اش نباشد ولی ان را قبول کنند! در یک شهر اینطور باشد در یک استان در یک کشور باور کنید در عرض یک ماه تماما همه چیز بهم می ریزد یکسری کارها خوب پیش نمی رود در خیلی جاها مشکل پیش می اید در خیلی جاهای دیگر درستی یا نادرستی هست چون هیچ کس سر کار خودش با رشته خودش نیست یک سری جاها منجر به دعوا و ناهنجاری می شود تا مرگ هم پیش می رود! عمقی تر فکر کنیم افکار سطحی هیچ وقت به درد ما نمی خورد! همیشه عمق ماجرا را نگاه کنید شما زمانی که روی اب با کشتی حرکت می کنید فقط رنگ روی اب را می بنینید ولی زمانی که به عمق 100 متری بروید رنگ اب مدام تغییر پیدا می کند و یک زندگی جدیدی از جانوران را در عمق اب مشاهده می کنید. در پایان سعی کنید از خودتان شروع کنید همه چیز به افراد یک جامعه بستگی دارد فرهنگ کار، فرهنگ ارتباط، فرهنگ برخورد با جامعه، فرهنگ برخورد با ارباب رجوع، فرهنگ برخورد با دانشجو، فرهنگ برخورد با اقشار مختلف جامعه، و غیره. امیداورم که همه این روش را پیش گرفته باشند تا در اینده ای نه چندان دور شاهد توفیق روز افزون جامعه ای شکوفا باشیم.

موفق باشید.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۶
مرتضی پاک نیت

در اصل روانشناسی به چه معنی است؟! شاید همیشه کلمه روانشناسی به ذهن شما می اید، باید به یک روانشناس مراجعه نمایید! ولی ما اینجا می گوئیم هر کس باید روح و روان خود را بشناسد و همچنین طرف مقابلش را....

طبیعتا و ذاتا روانشناسی را می توان گفت دانش یا مطالعه حالا ما می گوئیم مطالعه علمی روح و روان که امکان پذیر نیست ولی بعضا خیلی چیزهای دیگر قابل مطالعه و قابل بحث است.

وقتی شما پیش یک روانشناس می روید بعضا چیزهایی که برای او مهم است یا کلیه رفتارهایی است که شما دارید یا خوردن، خوابیدن، سخن گفتن،​حمله کردن، یادگرفتن، کارکردن، خواندن، و غیره علاقه مند می باشد. بنابراین به این نتیجه می توان رسید که این نوع رفتارها همه اشکار و قابل دیدن با چشم می باشند.

Image result for ‫روح و روان‬‎

و بعضا خیلی از رفتارهای ما غیر قابل دیدن هستند مثال های زیادی در ذهن من و شما وجود دارد، "به یاد اوردن"، "استدلال کردن"، "ادراک کردن"، و خیلی چیزهای دیگر .

اما هدف اصلی ما شناسایی روح و روان خود و دیگران است مثلا در برخورد با یک تاکسی، یا وقتی شما به تور مسافرتی می روید،​یا زمانی که پا به دانشگاه می گذارید،​ برخورد شما و ارتباط با افراد چگونه است؟!

مثلا چرا ابتدای این که ارتباط برقرار می کنید انگونه که باید باشید نیستید و کمی سخت ارتباط را برقرار می کنید ولی قانون هایی هستند که شما در لحظه اول که شخص را ببنید زیر 4 ثانیه مغز شما ان فرد مورد نظر را انالیز و تجزیه و تحلیل و کلی سوالات را در ذهن شما طبقه بندی می کند!​ یعنی این کار شاید در هزارم ثانیه اتفاق بیفتد این یکی از کارهای کوچک مغز می باشد که حتی هزاران بار سریعتر از یک کامپیوتر شخص مورد نظر که با شما صحبت می کند را انالیز می کند این فرد چکاره بوده ایا ادم خوبی هست یا خیر....و خیلی سوال های دیگر که بلافاصله مغز با صحبت هایی که طرف مقابل شما می کند ان ها را به صورت اتوماتیک پیدا می کند حالا واقعا این کار در هر سنی رخ می دهد؟

اگر بخواهیم واقعا پاسخ این سوال را بدهیم بله رخ می دهد از یک بچه 3 ساله تا یک فرد بالغ و عاقل این کار رخ می دهد ....مثلا شما یک فرد 2 یا 3 ساله در خانه دارید اگر هر هفته که به خانه شما می اید با او بازی کنید یا برای او خوراکی بگیرید و زمان کافی برای بازی با او بگذارید مطمئن باشید بازخورد خود را در اینده پس خواهد داد و یک تصویر ذهنی جذاب و زیبا برای او خواهید ساخت. اگر بخواهیم علمی تر پیش برویم اگر هر چیزی را طبیعی پیش ببریم موفق خواهیم شد، یعنی چه؟! ببینید شما زمانی که هوا بارانی است کنار جاده  ای بایستید و ماشینی که رد می شود بخواهید یا نخواهید اب روی شما پاچیده می شود پس طبیعی است که فاصله بگیرید البته ببینید اگر واقعا بخواهیم یک مسئله را صادقانه بگوئیم طرز تفکر افراد و دیگران و صحبت های ان ها هم مهم است بگذارید شفاف تر عرض کنم یعنی شما کارهایی را می خواهید انجام دهید همیشه صحبت ها و تجربه های افراد مختلف در ذهن شما مرور می شود برای همه پیش می اید مثلا یک نفر می گوید من به انجا رفته ام یا این کار را نکن ضرر خواهی کرد و شما گوش نمی دهید این یعنی شما روح و روان خود را نشناخته اید و حداقل زمان می برد مثلا از 23 سالگی به بعد بسیاری از افراد عقلشان کمی کامل می شود یا کارهایی را که انجام می داده اند دیگر انجام نمی دهند برای همه اتفاق افتاده است قبلا کارهای بچگانه ای که می کردید یا کمی شیطنت ها دیگر ان ها را انجام نمی دهید. خیلی جاها نمی روید به نظر شما دلیل ان چیست× فقط یک چیز است شما روح و روان خود را شناسایی کرده اید که به چه چیزهایی نیاز دارد و به چه چیزهایی نیاز ندارد و بعضا وارد مسیرهای دیگری می شود پولتان را پس انداز می کنید از این به بعد دیگر به فکر کار و خدمت سربازی یا گرفتن خانه و ماشین هستید و مسئولیت پذیری تمام این ها می تواند در یک لحظه در مغز شما یا روح و روان شما اتفاق بیفتد. اما باید شناسایی حتما انجام بگیرید.

بر اساس تحقیق که انجام گرفته از خون بسیاری از افراد دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که هر یک از افراد که گروه خونی متفاوتی دارند تعریف متفاوتی از شخصیت هم دارند:

-در گروه خونی o نگرانی و عصبانیت زیاد دیده می شود! پس راحت با برخوردی که با طرف مقابل دارید می توانید بلافاصله شخصیت او را کمی بسنجید که چگونه به نظر می رسد و یا چطور است البته این ها فقط کارهای زیرکانه و خیلی ریز می باشد که در سخنان عامیانه ای که به پیش می کشید می توانید در عرض چند ثانیه طرف مقابلتان را انالیز کنید مثلا حرفی بزنید ببینید عصبانی می شود یا نه؟! یا نگرانی دارد یا خیر بنده حقیقتا بر روی چند تن از همکارانم و یا دوستان یا اشنایان امتحان کرده ام دقیقا همینطور بوده حالا شاید کمی هم نادرست باشد ولی 90 درصد پاسخ صحیح بوده است.
-گروه خونی ab سرسخت و منطقی هستند! بله ما دقیقا یک اشنایی داریم که هر چیزی که به او بگوییم می گوید منطقی نیست همیشه منطق را در هر کاری در پیش می گیرد به نظرم کار خوبی است اگر همیشه منطقی پیش برویم مثلا وقتی چاهی وجود دارد اگر کمی جلوتر بروید در ان چاه فرو خواهید رفت این یعنی منطق  یا وقتی شنا بلد نیستید در عمق زیاد نروید به راستی غرق خواهید شد.....
-گروه خونی b حساس و دوست داشتنی اند! این گروه خونی در کمترین فاصله زمانی ارتباط برقرار می کنند و واقعا دوست داشتنی است شاید در دانشگاهی که بنده تحصیل می کردم چندین گروه به این صورت بودند به هیچ چشم داشتی یا بدون هیچ دلیلی حساس به هر چیزی و با نیت خیرخواهانه کارهای رایگان انجام می دهند یا همیشه دوست دارند کمک کنند.
- گروه خونی a  مهربانترین افراد بین تمام گروه خونی ها هستند! 

خوب ببینید پس کار سختی نیست شناخت یک دانشجو یا همکار یا اساتید یک دانشگاه یا حتی کسانی که شما با ان ها کار می کنید بعضا اگر بدانید دقیقا می دانید که چه شخصیتی دارند و چگونه برخورد کنید یا در ز ندگی مشترکی که دارید با پدر و مادر همسرتان چگونه رفتار کنید پس یکی از شناسایی های روح و روان طرف مقابل این است. به همین سادگی!

Related image

اما اهدافی هم وجود دارد که حتما باید در نظر داشت:

فهم و درک: تا حالا به این کلمه دقت کرده اید در اکثر تلویزیون و سریال ها این کلمات به کار گرفته می شود "درک کن" در چه وضعیتی هستم! ولی واقعا فهم و درک یعنی چه از نگاه کلی؟

یعنی زمانی که شما می گویید مدارا کنید یکم قناعت کنید"طرف مقابل بفهمد که شما هزینه ان کار را که از شما می خواهد انجام دهید را ندارید" شفاف تر "پول ندارید" خوب ببینید با یک زبان دیگر می توانید بگویید ولی طرف مقابل درک و فهم بالایی دارد و می فهمد که فعلا پول ندارید.... ولی زمانی که شما سریعا بازخورد پول ندارید را بگویید اشتباه است یک جورهایی می توانید بعد از گذشت یک مدت درک و فهم طرف مقابلتان را بسنجید در چه وضعیتی است با گفتن کلمات مترادف که رک نباشد و صریح و مستقیم یا مثلا بگویید به نظر من اگر چند روز بعد به مسافرت یا اینکه به خرید برویم بهتر است این یعنی با مدارا کردن هایی که انجام شده باعث شده است وضعیت بهتر و شرایط عالی تری را بدست اورده باشید.

ولی در تعریف بهتر می توان گفت که فهم و درک یعنی اینکه شما علل یک رفتار را بتوانید توضیح دهید! ولی گاهی اوقات طرف مقابل بلافاصله می فهمد و نیازی به توضیح نیست.

البته درک و فهم در خیلی موارد دیگر قابل مشاهده است زمانی که شما در دانشگاه هستید و استادی واقعا خسته و ساعات اخر با شما کلاس دارد و بعضا یک سری از افراد به شیطنت خود ادامه می دهند یا درک ندارند واقعا استاد خسته هست و نباید زیاد بحث و گفتگو کرد و مسائلی را که یاد نگرفته اید در روزهای بعد که حوصله و انرژِی بیشتری استاد دارد بگذارید این یعنی شما روح و روان را چه در خود چه در دیگران به اسانی شناسایی می کنید.

-پیش بینی: هدف دیگر پیش بینی می باشد یعنی توانایی پیش بینی دقیق رفتار می باشد. مثلا هزاران بار اتفاق افتاده است که ماشین های زیادی در کنار جاده خراب شده اند و با اینکه از شما درخواست داده اند شما رد شده اید این یعنی پیش بینی یک جورهایی می شود بی احساسی نسبت به راننده ای که تک و تنها ایستاده است ولی اولین کاری که اکثرا انجام می دهند قضاوت است...حتی اگر خودتان هم تنها باشید با خودتان صحبت می کنید در ذهنتان مثلا بنزین باید می زد چرا کم زده یا شگرد او این گونه است یا یک زنجیر چرخ چقدر زمان می برد...بی تفاوتی !

یک مثال شما اگر نسبت به یک مورد این گونه بی تفاوت باشید مغز شما رفته رفته بی تفاوتی را قبول خواهد کرد و بعضا در اینده این گزینه و پاک شدن ان از مغز کاری سخت است.

"زمانی که به دانشگاه می رفتم یک ماشین 206 در یکی از جاده های بیابانی در کنار زده بود هوا انقدر گرم بود که حتی نمی شد یک دقیقه کنار جاده ایستاد فقط به خاطر یک اچار چرخ و لاستیک پنچر شده بنده در یک لاین دیگر بودم و ان فرد تنها یک لاین دیگر حدودا 5 دقیقه گذشت و من جلوتر نگه داشتم و کاملا مشاهده می کردم حتی با این تفاوت که ماشین های زیادی رفت و امد داشتند قادر به نگه داشتن نبودند ولی با یک اچار چرخ کار او راه افتاد...." گاهی اوقات اگر واقعا از شما درخواستی ندارند کاری را انجام ندهید ولی گاهی اوقات اگر درخواستی دارند انجام دهید یک نکته اینجا لازم است که باید گفت و برای خیلی ها سوال است؟ اعتماد نکردن یا خطر! ولی ما می گوییم کنترل: یعنی علت و پیش بینی رفتار طرف مقابل، یعنی هوشیار بودن نسبت به اوضاع و احوال و شرایطی که به شیوه ای قابل پیش بینی بر رفتار اثر می گذارد. یک مثال زمانی که یک استاد در کلاس درسش تغییراتی را می دهد و این تغییرات باعث می شود، تا دانشجویان بهتر مسائل را یاد بگیرند یعنی کنترل را اعمال کرده است.

پس نتیجه شناسایی روح و روان در جامعه امروزی ما، ارزوی تمامی افراد برای شناخت رفتار است، اگر هر یک از ما با اطلاعاتی که داریم رفتار طرف مقابل را شناسایی کنیم خوب مطمئنا بهتر می توانیم با او حرف بزنیم یا ادامه دهیم.

بعد از شناسایی کامل می رسیم به تقویت روح  و روان:

ما از یک لحاظ دیگر بررسی می کنیم نه از طریق غذا یا نوشیدنی ها و چیزهایی که اشکار هستند و دیده می شوند بله از لحاظ مغز!

*قانون اول: اصول فردی: تعریف این قانون این است یک اصولی را برای خود داشته باشید یعنی شما ساعت چند از خواب بیدار می شوید؟ و به چه کارهایی می پردازید؟ یا اینکه به کجاها می روید؟ یا اینکه چه متد و روش هایی و قانون هایی را برای خود دارید؟

خوب، بنده و چند تن از دوستان تصمیم گرفته ایم یک قانونی بگذاریم به اسم :چاکراه: دلیل این اسم یعنی چندین سال هست تصمیم گرفته ایم که برای تقویت و روح و روانمان در مورد هیچ احدی قضاوت نکنیم هرکسی هرچیزی هست به خودش مربوط می شود به ما اصلا ربطی ندارد خودش می داند و بس! یا غیبت در مورد کسی که اصلا نمی شناسیم و ندیده ایم یا اصلا دیده ایم و از نزدیک هم دیده ایم ولی حق نداریم جار بزنیم! یا یکسری افراد که دقیقا دوست ما هستند و ما گاهی اوقات پشت سر ان ها با این که نزدیک هستند حرف بزنیم! یا اینکه کسی کاری انجام می دهد را سرزنش کنیم حتما دلیل دارد به قول استادی که در یک ورزش خاص داشتیم هر چیزی در جهان شامل "چرا و چطوری" است؟!  زمانی که شما یک کسی که به مواد مخدر اعتیاد دارد را می بینید کسی تعریف می کند اولا می گویید چرا اینگونه شده است و دوما اینکه چطوری خوب این ذات ما است که راهی که ان را به این صورت دراورده چگونه بوده است. ولی این قانونی که ما تعیین کرده ایم اصولی است و فردی و هر کدام در مواجه شدن با این شرایط میگوییم "چاکراه را رعایت کن".

این کار بعضا راه هایی که برای شما بسته شده است را به راحتی باز می کند و این قدرت خداوند است که همیشه اگر شما درست حرکت و رعایت کنید خدا هم پاداش شما را خواهد داد. پس هیچوقت فراموش نکنیم...همیشه یک قانون برای خود داشته باشید یا اگر واقعا چندین نفر هستید این بحث را با ان ها در میان بگذارید و شریکشان کنید. مطمئنا بازخورد خوب نه عالی ای را بعد از مدت ها خواهید داشت.

و اما یک سوال برای ما پیش می اید مگر می شود این طور: برای این هم راه کار است اگر ذات و فطرت درستی دارید و روح و روان عالی ای دارید سعی کنید پنهانی مشکلی که دارید را با طرفتان بیان کنید!

مثلا من از این اخلاقت خوشم نمی اید! یا مثلا سیبیل به تو نمی اید! یا مثلا این کار درستی نیست! مثلا من انقدر پول همراهم وجود ندارد که هزینه ان جا را حساب کنم! این یعنی شما از قدرت خارق العاده ای برخوردار هستید و از صحبت کردن پشت سر خوشتان نمی اید و کاملا رک هستید. و عذاب و وجدانی ندارید همانجا می گویید و بازخوردش را هم تحویل می گیرید.

*قانون دوم: شخصیت پابرجا و مداوم:  همیشه یک شخصیتی انتخاب کنید برای خودتان که خودتان با ان شخصیت لذت می برید و ان شخصیت در ذهن شماست به هیچ چیز دیگر فکر نمی کنید برای همه ما اتفاق می افتد که در خیابان راه می رویم همیشه به اینکه چه کسی هستیم و چه شخصیتی داریم فکر می کنیم یا در چه رتبه ای قرار داریم؟ به نظر بنده از لحاظ مالی و علمی و تحصیلات سعی کنیم تمامی ان ها را داشته باشید که قابل بیان باشد. طوری که از جهاتی با دیگران تفاوت داشته باشید. مثلا خیلی ها شخصیت کند و بعضی دیگر شخصیت تندی دارند بعضی ها زود یاد می گیرند بعضی ها هم دیرتر مطالب را یاد می گیرند، بعضی ها مطالب را زود فراموش می کنند. پس سعی کنیم جنبه های دیگر شخصیت یک فرد را که پنهان است اشنایی پیدا کنیم به این قانون، و از روش های خاص روانشناسی استفاده کنیم. مثلا فردی نباشید که در جامعه بر اساس کسی که هستید و نقش بازی کنید بعضا بنا به دلایلی بازی کردن نقش با ان چیز واقعیتان که در جامعه هستید شما را در بدترین وضعیت ذهنی قرار خواهد داد. شخصیتتان را با عادت هایی که دارید و در طول زندگی کسب کرده اید خواهید داشت ولی ما می گوییم ان ها را با استفاده از این قانون تقویت و بعضی از ان ها را حذف کنید.

عکس خوشنویسی راستی کن، که راستان رستند اوحدی

*قانون سوم: صفات ممتاز و مداوم: همیشه صفات بارز و هوشمندی داشته باشید: هر کسی به ان پی ببرد و متعجب شود، "پیشرفت" زمانی که شما در دبیرستان درس نمی خواندید ولی بعضا دیپلم را که گرفتید برای کارشناسی شرکت کردید و همینطور ارشد و همینطور دکترا این یعنی صفت "پیشرفت" شما در مقابل دوستانتان که از حال و احوال شما هر از چند مدتی با خبر هستند این برای شما همیشه یک صفت ممتاز است به نظر شما چرا؟ یکی از دلایل انجام دادن کارهای مشکل، قدرت نفو بالا، راه انداختن کسب و کار برای خود.

"صفت نظم و ترتیب" مرتب کردن اشیاء و امور، نظم و ترتیب دادن به امور، متعادل ساختن و تمیزی و دقت.

بستن ساعت نشان از منظم بودن و مدیریت زمان شما است. گرفتن یک کیف مهندسی در دست نشان از این است که شما فرد مفیدی برای جامعه هستید و  شخصیت عالی را در جامعه دارید. و یک وضعیت ظاهری اراسته و مناسب شما را یک فرد قابل قبول نشان خواهد داد.

"با وجدان بودن" اگر این کار را در حقش بکنم ثواب دارد، مثلا در خدمت سربازی کسی که زودتر از دیگران بلند می شود و برای وجدانی که دارد تمامی پوتین ها را واکس می زند بدون اینکه حتی یک نفر در محوطه پادگان باشد و ان ها را جفت می کند و هیچ کس نمی داند ولی مدتی بعد ان سرباز را می خواهند به دفتر بازرسی برود و بدون هیچ دلیلی 1 ماه برای او تشویقی می نویسند بدون هیچ توضیحی زمانی که شما توضیحی نمی دهید مطمئن باشید کسی هم در مقابل کاری که می کند هیچ توضیحی نمی دهد گاهی اوقات بی کلام بودن و انجام دادن کار خیلی چیزها را عوض خواهد کرد بدون توجیه بدون دلیل بدون صحبت ! ایا کسی از او خواسته بود که این کار را انجام دهد خیر بی هیچ چشم داشتی و بدون هیچ دلیلی خیلی ساده یک نکته را رعایت کنید زمانی که به هر جایی می روید وظیفه خود را انجام دهید هیچ وقت زیر و رو نکشید یا بخواهید از زیر کاری که محول شده است در بروید مطمئن باشید اگر به درستی انجام دهید و فقط کارتان درست باشد همه شما را تحسین می کنند و قابل ستایش خواهید بود و خودتان هم لذت می برید این یعنی اینکه وجدان شما همیشه عالی و زیبا خواهد بود. (سنجیده باشید، دقیق باشید، پرکار باشید، پشتکار داشته باشید.)

"خوشایندی" همیشه این صفت مشکل گشای همه راه های سخت است، در هر مکان و زمانی حتی در بدترین شرایط این متد را داشته باشید. اگر خوشایندی داشته باشید رفتاری دوستانه و همکارانه خواهید داشت، صفاتی دیگر هم از این خوشایندی جوانه خواهند زد.  مودب و با نزاکت بودن یا خوش فطرت بودن، بخشنده و رقیق القلب و متحمل بودن....

"صداقت" همیشه کلام صادقانه نفوذ داشته و دارد و با صداقت به پیروزی خواهید رسید شک نکنید. یعنی اگر صداقت در وجودتان ریشه کند و همیشه صادق باشید و دروغ نگویید و این عامل در روح و روان شما درج شود یک سری از چیزهای ناشناخته و تابه حال چیزی را که فکرش را نمی کرده اید به سراغ شما خواهد امد. خواستگاری می روید صادق باشید جوگیر نباشید من فلانم و بسانم یا درامدم 3 میلیون هست چیزی که هستید را بگویید اگر واقعا هفته 300 تومان کار می کنید بگویید اگر واقعا خانه ندارید بگویید اگر واقعا یک سری اخلاق ها دارید بگویید باز و شفاف بریزید روی دایره الان نگویید بعدها خودش معلوم خواهد شد معیارهایتان را بگویید خواسته هایتان چیزهایی که در اینده می خواهید برسید و ارزوهایتان از خانواده تان اخلاق و رفتارشان چگونه است دوستانتان چگونه هستند و چه مدلی همه چیز را همیشه برای کسی که می خواهید همیشه با او باشید شفاف سازی کنید این مورد مثال هست در محیط کار هم همینطور باشید بگویید از این کار بدتان می اید و خوشایند این مدل کار نیستید .....گاهی اوقات شفاف و بی منظور صحبت کردن بازخورد عالی را در پی دارد. صداقت شما را فهمیده، باهوش، خلاق و با فرهنگ، نمایش می دهد. در تک تک سلول هایتان وارد خواهد شد و در خصوصیات ظاهری شما تاثیر خواهد گذاشت.

*راستی کن، که راستان رستند*

*در جهان راستان قوی دستند*

*راستگاران بلندنام شوند*

*کج‌روان نیم پخته خام شوند*

*یوسف از راستی رسید به تخت*

*راستی کن، که راست گردد بخت*

*گر بدی دامنش گرفت چه باک؟*

*چکند دست بد به دامن پاک؟*

*راست گوینده راست بیند خواب*

*خواب یوسف که کج نشد، دریاب*

*چون درو بود راست کرداری*

*خواب او گشت قفل بیداری*

*چون به نیکی درید پیرهنی*

*شد مسخر چو مصرش انجمنی*

*پیرهن کین بود مقاماتش*

*دیده روشن کند کراماتش*

*گو بدر بر تن نکو رفتار*

*پوستین گرگ و پیرهن کفتار*

*دامنی را که در کشی ز هوا*

*این اثرها کند، رواست، روا*

*به گزاف آنچنان عزیز نشد*

*که گرفتار خفت و خیز نشد*

*چون خیانت نکرد با دل جفت*

*راست آمد هر آن حدیث که گفت*

*پاک دل را زیان به تن نرسد*

*ور رسد جز به پیرهن نرسد*

موفق باشید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۰۹
مرتضی پاک نیت