مرتضی پاک نیت

بلاگ تحقیقاتی و علمی و پژوهشی...

مرتضی پاک نیت

بلاگ تحقیقاتی و علمی و پژوهشی...

مرتضی پاک نیت

این بلاگ حاصل 10 سال تجربیات بنده هست، به همین دلیل تحقیقاتی و پژوهشی بوده، و برای دانشجویان و کاربران عزیز و گرامی جهت رشد و شکوفایی علم و علم اندوزی ایجاد گردیده است.

با مدیریت: مرتضی پاک نیت

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۶، ۱۴:۰۸ - زهرا محمودی
    احسنتم
نویسندگان

۳۴ مطلب با موضوع «دست نوشته های یک فریلنسر» ثبت شده است

عمر را ارزان نفروشیم ....

امروز 21 ابان 1395 :

عمرمان را ارزان نفروشیم و چه بسا که چقدر ما عمرمان را قدرش را می دانیم حراجش می کنیم، مفت مفت، هر کسی هم هر چقدرش را خواست به رایگان در اختیارش می گذاریم و بقیه را هم خودمان در خور و خواب و تفریح و بیکاری به هدر می دهیم.

هدر دادن عمر و جوانی و مشغول شدن به امور بیهوده و بی نتیجه نیز عاقببت هایی بسیار بد و عذاب های اخروی و دنیوی در پی دارد.(چندی پیش که بنده تهران بودم و در مترو  تا تجریش رفتم ادم هایی را دیدم که وقت خود را به بیهوده و بی نتیجه می گذراندن، چه بسا افرادی که سوار مترو می شدن تماما جوان هایی بودن خام مثلا یکی از ان ها با شلواری پاره و موهایی نامرتب و با صدای اهنگی بلند که باز هم هنذفری گذاشته بود...صدا بسیار ناهنجار بود....که در ایستگاه اخر هم پیاده شد معلوم بود بی هدف و گشت می زند و عمر خود را تلف می کند...ولی باور کنید بنده تنها زمانی که از مترو پیاده شدم و به سمت محلی که کار داشتم و برای چندین کتاب خاص رفتم، حجاب به  طرز فجیعی بود که اصلا ادم نمی توانست در بین ان ها حرکت کند هر کسی به نوبه خود هر جور که دلش می خواست در خیابان رفت و امد می کرد...هر جور که دلش می خواست برخورد ...جوان هایی را می دیدم که دختر و پسر اینجاها را باید سانسور کنم...خودتان حدس بزنید دیگر ...این شده است وضعیت جوان ها و شهر که اصلا خودتان یک بار بروید لازم به توضیح دادن نیست ولی انسان هایی هم هستند که در دانشگاه های دولتی تحصیل می کنند و عمر خود را لحظه ای و ثانیه ای هدر نمی دهند.

عمر را ارزان نفروشیم

دوستانی بنده دارم که بعد از تحصیلات پایه به خدمت رفتند و الان هم در شرکت هایی کار می کنند، مثلا دیروز که یکی از ان ها را دیدم گفتم کجا مشغول هستی و چه کار می کنی درس را به کجا رساندی؟!گفت در شرکت هستم و اصلا وقت سرخاروندن هم ندارم، بله این هم نتیجه درس نخواندن و شرکت کار کردن که اکثرا کسانی که در شرکت کار می کنند یا زیر بار قسط هستند یا کلی بدهی و مشکلات و دغدغه دارند ولی مطمن باشید این جمله"دانش چراغ خرد است"را به یاد داشته باشید چرا که دانش و علم اندوزی به هیچ وجه به شما خیانت نمی کند و چه بسا ادم های دانشمند و بزرگی بوده اند که هم در این دنیا موفق بودند و هم در ان دنیا سعادت مند.

هیچ وقت به سمت شغل هایی که سریع و اسان می توان به  ان ها دست پیدا کرد نروید و سعی کنید کاری داشته باشید که هیچ وقت همانطور که اسان بدست می اید پس اسان هم از دست می رود.

ولی دانش اموختن همیشه با شماست بله گاهی اوقات شاید دوستانی بوده اند که گفتند نمی شود و یا سخت است و یا هزینه کفاف نمی دهد هزینه شهریه ها بالاست در این جا باید بگویم "خداوند در قران می فرماید":

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا

تعبیر قران این است که با سختی اسانی هست.

مطمئن باشید هر جاهایی که شما کم اورده اید و یا پول نداشتید و از خوشی هایتان زده اید و سختی کشیده اید تا در درستان پیروز شوید اسانی هست .

شاید الان به دوستان و هم رده های خود نگاه کنید و بگویید او پدرش پولدار است و ماشین و خانه و همه چیز دارد ولی من هیچ چیزی ندارم یا او پدرش کمکش کرده است...و من هیچگونه کمک مالی از سمت پدر و مادرم نداشته ام ...اشکالی ندارد شما هم بعد از تمام شب امتحانی ها و نوسان هایی که داشته اید پول 30 روزه یک گارگر شرکت را خواهید در 5 یا 6 روز بدست بیاورید.

همیشه خود کنترلی داشته باشید، و ببینید این ایا کاری که دارید انجام می دهید فایده معنوی دارد ایا برای اخرت خوب است یا نه؟

مثلا ایا شغل های کاذب یا مغازه داری یا خدمات موبایلی یا خدمات کامپیوتری یا مثلا شغل های دیگر اینده شما را تضمین می کنند ایا به شخصیت و پرستیژ کاری شما می خورد؟!کمی تامل

در روز برای خودتان برنامه ریزی کنید، قدر عمر خودتان را بدانید، برای هر کاری وقت بگذارید نه اینکه بیایید پیگیری مسابقات ورزشی کشورهای مختلف، اگاهی داشتن از حال یک سری  خواننده و هنر پیشه های مفسد یا عکس های مبتذل در ماهواره و اینترنت و دیدن فیلم های بیهوده یا شرکت در جلسات بی نتیجه، ایا دردی از اخرت شما دوا می کند؟ اگر کرد ان وقت برویم دنبالش.

ولی باید بدانید که همه جا خداوند حضور دارد، پس ادب حضور و و دوری از گناه رعایت شود و به اصلاح وضعیت خود بپردازیم ..این یعنی عمر شما به سعادت مندی گذشته است.

هر چقدر می توانید درس بخوانید به حرف هیچ کس گوش ندهید، ادم هایی اطراف من بودند که تا کارشناسی خواندی ول کن مهندس و بیا به خدمت برویم و وارد شرکت و کار و زندگی شویم، ولی بنده به حول قوه الهی موفق تر عمل کرده ام و انشاءالله دوره دکتری هم تمام شود این یعنی همت پولادین یک دانشجو،یک علم اموز و خداوند هم مطمئن باشید که شما را کمک خواهد کرد زمانی که در نماز از خدا می خواهید در سوره حمد شما را به راه راست هدایت کند این یعنی سعادت در این دنیا و اخرت.

اگر از الان خودتان را به مطالعه و علم عادت ندهید مطمئن باشید دیگر نمی توانید پی تحصیل و علم باشید افرادی را دیدم که می گویم.که ناموفق بودند و در زندگی هایشان بابت وضع مالی که داشته اند و در رفاه و اسایش نبوده اند دچار مشکلات حاد و بسیار سخت شده اند.

معنی آن باشد که بستاند ترا                         بی نیاز از نقش گرداند ترا

معنی آن نبود که کور و کر کند                     مرد را بر نقش عاشق‌تر کند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۴:۵۰
مرتضی پاک نیت

قدر آب،برق،گاز،را بدانیم...

سلام:

مطلبی که امروز واقعا واجب بود بذارم، تا خیلی از کسانی که در کل جهان با کمبود اب،برق،از همه مهمتر گاز مواجه هستند،را همه بخونند و واقعا نمیشد این مطلب رو نذارم،امروز که با خانواده مشغول صحبت و گفتگو بودیم، که ناگهان برق قطع شد و بله درست حدس زدید اولین فکری که به نظر شما می رسد با اداره برق منطقه تماس حاصل نمایید و اطلاعات حاصل کنید که برق منطقه تان کی می اید و تا چه وقت شما باید بدون برق سر کنید،از ان طرف هم هوا گرم و کولر خاموش و کارهایی که بنده واقعا انجام میدهم و به برق مربوط می شود،مثلا سیستم کامپیوتر یا کولر ،یا هر وسیله برقی دیگر که شما در خانه دارید و از ان طرف هم خواهرزاده کوچک و عزیزمان که تنها فقط 1 سال دارد بسیار گرمازده شده بود و بنده هر چند ساعت یک بار تماس حاصل می کردم.با اداره برق که اقای محترم برق چه زمانی می اید،ان بنده خدا هم می گفت کابل ها را عوض می کنند و ادرس شما کجا هست که گفت دیگر تماس نگیرید و می توانید از خودشان که کابل های کوچه و خیابان شما را نصب می کنند،جویا شوید و بگویید چون بچه کوچک دارید برق شما را زودتر وصل کنند.انصافا  عین واقعیت بنده لباس هایم را پوشیدم و دیدم بله تمامی برق کاران عزیز و گرامی و حتی کارگران در حال تلاش و سعی و کوشش که اصلا واقعا سخت است که باید فقط به چشم خودتان ببینید و از نزدیک مشاهده کنید که چقدر این کارگران اداره برق سختی می کشند و چقدر با جان خود روی این تیرها بازی می کنند،بنده هم همینطور که رفتم با یکی از این کارگران صحبت می کردم (بنده خدا می گفت که یکی از ماموران برقشان چند روز پیش برق فشار قوی گرفته و فوت کرده است).

بنده خدا خیلی پر بود و از حقوق ها گلایه می کرد و همچنین نبود امکانات و ابزار پیشرفته،با این تفاسیر همشان را دیدم با چه سختی کار می کنند،خدا شاهد است.گفتم بیایید بنشینید در این هوای گرم تا یک شیرینی،چای،شربت بیاورم و میل کنید،بنده خداها انقدر در افتاب بالای تیرها کابل های برق را عوض کرده بودند پوستشان سرخ و افتاب زده شده بودند.ولی باز هم با سختی مقاومت می کردند و کارشان را انجام میدادند احسنت و افرین به این ماموران زحمت کش اداره برق که انصافا ما هم از خجالتشان در امدیم و هر کمکی خواستند انجام دادیم.و دریغ نکردیم.سوال هایی که بنده در حین مکالمه پرسیدم که چرا؟کابل ها را تعویض می کنید؟(یکی از ان ماموران درجه بالایشان گفت که قبلا کابل های مسی بود که زیاد کارایی جالبی نداشت و مقاوم نبود و بسیار از وسایل خانه را می سوزاند و از بین می برد و برق را با نویز زیادی و قطع و وصلی انتقال می داد ما داریم کابل های المینیوم که خیلی مقرون به صرفه و سبک هست استفاده می کنیم .که به هیچ وجه قطعی ندارد و مصرف برق را پایین می اورد و وسایل خانه را نمی سوزاند.

حتما که کمک نباید به صورت صدقه یا خیریه باشد کمک به این ماموران هم خودش یک نوع وظیفه است.

فقط نکته ای ضروری این است قدر این نعمت هایی که خدا داده است را بدانیم که انصافا بنده در اب صرفه جویی می کنم،در رق واقعا صرفه جویی می کنم،در همه چیز صرفه جویی کنیم..دانشمندان پیش بینی کرده اند تا سال 1400  احتمال تمام شدن گاز بسیار زیاد است.

تمامی مشکلات جهان بر سر همین اب برق گاز هست،بنده چندین عکس هم از این ماموران اداره برق که واقعا بی انصافی بود عکس نگیریم و نذاریم،را انداختم و گفتم می خواهم در سایت بگذاریم تا همه ببینند که چقدر شماها زحمت کش هستید.

اب مایه حیات همه انسان ها هست،پس درست مصرف کنیم،خیلی ها اب ندارن،خیلی ها برق ندارن،خیلی ها در سرما زندگی می کنند و گاز ندارند،خداوند هم اسراف کاران را دوست ندارد.هر جایی که هستیم درست مصرف کنیم.هر جایی که هستیم قدر نعمت های خدا را بدانیم از چیزهایی که وجود دارد و در اختیار ما انسان ها قرار داده شده است،شکر گزار باشیم.

موفق و پیروز باشید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۴
مرتضی پاک نیت

دوره آموزش عالی کارشناسی 

دوره کارشناسی بهترین دوران عمر یک دانشجو می باشد،چون این دوره هر درس پایه و تخصصی را باید پاس کنید،و چه بسا که این دوره از تحصیلات دانشجو یک دوره اموزش عالی و بسیار شیرین به حساب می اید.البته باید در انتخاب رشته بسیار زیرک و باهوش و همه جوانب را بسنجید،اولین جایی که قبول شدید بلافاصله ثبت نام نکنید کمی باید تفکر کرد از اساتید دانشگاه و همچنین نحوه تدریس و همچنین خدمات اموزشی که ارائه می دهند،بنابراین باید بازار کار را هم در نظر بگیرید که بعد از فارغ التحصیل در این رشته ایا کار برای شما هست؟ایا درامد خوبی می توانید داشته باشید؟این ها تمامی سوالاتی است که در ترم های بالاتر به ان ها می رسید،بنابراین همان اول تحقیقات جامعی در بدو ورودتان به رشته تحصیلی و همچنین بازار کار و همچنین شرایط دجامعه داشته باشید.

زیرا اگر به مشکل بربخورید دیگر راه برگشتی ندارید چه بسا دانشجویانی را در دانشگاه می دیدم که اصلا خوششان نمی امد از رشته شان و همش خرده می گرفتند استادش خوب نیست یا از این جور حرف های بی ریشه و بی منطق .ولی با این همه توضیحات خیلی باید حساس باشید نسبت به رشته دانشگاهی و همچنین مهم تر از همه که در این چهار سال مدام با شما است و می تواند نباشد!

بله درست حدس زدید،علاقه،واقعا اگر علاقه نداشته باشید حتی یک دقیقه هم دوام نمی توانید بیاورید.

عشق و علاقه به درس و رشته اولویت اول و مهم یک دانشجو می باشد./دانشجویانی را می دیدم که خیلی دیر و خیلی بی علاقه به کلاس درس می امدند ولی بنده 1 ساعت قبل تر در دانشگاه بودم.و سعی کنید در کلاس درس منظم و خیلی دقیق گوش به حرف های استاد دهید.گوشی تلفن و بازیگوشی ها را کنار بگذارید چون این چهار سال پایه است و در مقاطع ارشد شما واقعا به این ها احتیاج پیدا می کنید.اما در انتخاب رشته اگر نظر شخصی من باشد و بگویم که اول علاقه بعد از علاقه می گویم باید همه جوانب را در نظر گرفت بنده در این چند سال از رشته مهندسی کامپیوتر راضی بوده ام؟حالا می پرسید چرا؟زیرا بازار خوبی دارد و شما هر جا که بروید و استخدام و یا قراردادی حتما یک کامپیوتر وجود دارد!بنابراین بنده نمی گویم که رشته های دیگر خوب نیست!ولی جمله ام را این گونه عرض می کنم به همه رشته ها عالی است ولی رشته کامپیوتر عالی تر است. و در این چند سالی که در س خوانده ام به هر کس در بدو ورود و انتخاب رشته اش راهنمایی اش کردم و به این رشته امده بسیار راضی بوده است.شما از این رشته می توانید به همه رشته ها دسترسی داشته باشید یعنی مغز شما به تمامی رشته ها خطور می کند به طور واضح تر شما یک مهندس عمران را سوال کنید که شما در شرکت یا دفتر با چه چیزی سروکار دارید می گوید اتوکد یا نقشه کش ها می گویند سالید وورک که تمامی این ها به کامپیوتر و برنامه نویسی ختم می شود یا از مهندسین حسابداری بپرسید می گویند اکسل یا نرم افزارهای حسابداری ولی در این میان شما نسبت به این ها درک و و فهم بالاتری دارید تا ان که کسی حتی یک نر مافزار هم نمی تواند نصب کند و فقط محاسبات تئوری را در دانشگاه اموخته است بله جاهایی هم هستند که اموزش عملی داشته باشند،اما شما در طول دوران تحصیلی خود می توانید هزینه تحصیل خود را از اینترنت بدست بیاورید.

پس علاقه رکن اصلی می باشد.همان طور که دکتر سمیعی در برنامه دورهمی اعلام کردند گفتند علاقه به این کار بنده را به سمت (معالجه و درمان مغز و اعصاب)کشید منتها علاقه نباشد بی فایده است و تا دکترا هم بخوانید عمر خود را تلف کرده اید چرا چون علاقه نداشته اید./

و در اخر می توانید پروژه لیست نرم افزارهای داده کاوی را که استاد یک پروژه دکتری بود به بنده محول کردند،در کارشناسی انجا داده شد.بنابراین بنده الان کمی فکر می کنم.می بینیم بسیار پروژه عالی و شیرینی بود که در ان دوره انجام داده ام.و در این وب سایت قرار داده ام تا دانشجویان بتوانند استفاده کنند.

http://followgram.ir/images/download-icon.png

موفق باشید./

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۱:۵۷
مرتضی پاک نیت

به نام خداوند بخشنده و مهربان

جوانی المثنی ندارد،و این دوران را به بطالت نگذرانیم.....

دوران نوجوانی و جوانی بهترین دوران زندگی می باشد،هیچ وقت این دوران را به بطالت نگذرانیم،دورانی پر از خاطرات و لحظه های شیرین و پر از افتخارات کوچک و بزرگ،امروز که به این مقطع و سن رسیدم با خود فکر می کنم،و کمی که به فکر فرو می روم دوران خود را به یاد می اورم که چه کارهای لذت بخش چه دوستان بسیار خوبی در کنار من بودند و دیگر ما از هم جدا شدیم،و هر کسی پی زندگی خود رفت و الان هیچ معلوم نیست این دوستان ما کجا هستند،در دروان ابتدایی دوستان خوبی داشتم ولی کمی شیطون و زرنگ و باهوش بودند،انصافا من هم ادم شیطون و باهوشی بودم از انجا که پدر معلم بود،و مادر خانه دار من هم حسابی از همان اول ابتدایی درس خوان و باهوش بودم یادم هست که به معلم ها خیلی اذیت می کردیم ولی انصافا ان ها هم به اقتضای سن ما چیزی نمی گفتند،و خیلی خوش برخورد و مهربان بودند معلم اول ابتدایی ما اقای خلعتی معلمی بسیار ناز و مهربان بود،که من با ان که 7سال سن داشتم ولی احترام زیادی به همکاران پدرم قائل بودم الان هم که مرا می بینند من سلام و به ان ها احترام می گذارم..همینطور که یک سال گذشت و من به دوم ابتدایی رفتم دوستان جدیدتری پیدا کردم که خیلی زرنگ و باهوش بودند ان ها هم انصافا درس خوان بودند،ولی بنده برای اینکه روی دست ان ها بزنم و باهوشی خود را ثابت کنم،دوم و سوم ابتدایی را جهشی خواندم ،و هیچ یک از دوستان باورشان نمی شد ولی به حول قوه الهی در تابستان توانستم این کار را با قوانینی که اموزش و پرورش داشت انجام دهم،البته مادر گرامی تمامی این کارها را که مربوط به اموزش و پرورش و همچنین کلاس ها بود انجام می داد،وای الان که نویسندگی می کنم،دوستانی مد نظرم می ایند که اصلا با خود می گویم هی روزگار دوران نوجوانی چه دوران ناب و طلایی است،بگذریم عمر می گذرد،ولی با این همه تفاسیر و با جهشی خواندن ما در کلاس چهارم نشستیم و درس ها کمی سخت تر شد،و معلمی داشتیم که وای چقدر معلم ناز و خوبی بود "اقای تارخی"من خیلی دوست داشتم چون واقعا معلم زیرکی بود و همه چیز را در داخل کلاس مد نظر داشت،حتی یادم هست وقتی بیست می گرفتیم بیست ها را طوره دیگری در برگه می داد،خلاصه در طول سال تحصیلی دوستی داشتم که بسیار خوش برخورد و مهربان بود"م ا"یعنی دوست نزدیک که در این دوره کمی اوضاع اشفته شد،و ما هم درسمان کمی افت کرد،دلیل ان هم این بود که زمانی که با دوستان از مدرسه به سمت خانه می رفتیم ...با کمی شوخی سر خیابان و یک تصادف وحستناک در ان بازه سنی که من داشتم کمی ترسیدم،این دوست عزیز ما که بعد از صحبت و شوخی خواست برگردد بلافاصله ماشین با ان با سرعت بالا برخورد کرد،و دست و پای ان شکست ما هم به خانه امدیم و داستان را گفتیم و بالافاصله حاج خانم به بیمارستان رفت ولی انصافا تقصیر کار بنده نبودم ...و دوست ما هم اتفاقی این مسئله برایش پیش امد و همچنان بعد از چند روز عیادت و هر روز برو و بیا و درس هایش را بنویسیم و تکالیفش را انجام دهیم .خوب شد و راهی مدرسه شد،ولی به دلایلی که این قسمت واقعا خنده دار است الان که می نویسم و با خود می گویم وای چه دورانی پر از حوادث و خاطرات بود،عموی این دوست ما مدیر مدرسه بود که به شدت با ما لج شد و گفت بنده دوست عزیزمان را به زیر ماشین هول دادم .و از انجایی که ما سن پایین داشتیم و کمی صحبت ها را در ان سن متوجه نمیشدیم گذراندیم تا سال تحصیلی جدید امد و وارد مقطع پنجم ابتدایی شدیم.وای باز هم معلم نازنین تر از ان 4 معلم اقای رسولی که واقعا روی من دیده دیگری داشت و مدام می گفت تو باید دکتر شوی چون پدرت سفارش کرده که به تو سخت بگیرم...تا حسابی بازیگوشی نکنی ولی باز هم از بد روزگار ما حاج اقا برامون یک موتور 125 که ان زمان واقعا گران قیمت و خطرناک بود گرفت و از همان ابتدا موتور سواری را به ما یاد داد،و یک باره اتفاقی بد که باعث شد خانواده در دردسر بیفتند افتاد که بنده با موتور تصادف وحشتناکی کردم،و واقعا الان می گویم چرا این کار را کرده ام و به شدت پشیمانم خلاصه خانواده ما را به بیمارستان رساندند چون وضعیت ما وخیم بود و حال و جونه درست و حسابی هم نداشتیم یک پسر 11 ساله لاغر و شیطون که کاملا بازیگوش روانه بیمارستان شدیم و ان جا دکتر گفت که خونریزی داخلی دارند و باید به بیمارستان دیگری پذیرش شوند یا انتقال داده شوند خلاصه بنده در این مدت 12 ساعت کاملا بیهوش شده بودم و اصلا در حال خود نبودم انگار گویی که ارتباط بنده با این دنیا کاملا قطع شده بود.ولی با عنایت و مید خداوند و همان مسجد رفتن هایمان یا اقامه و نماز گفتن هایمان گویی خدا ما را دوباره بخشید به خانواده همین طور حاج خانم بسیار ناراحت همینطور واقعا روزهای سختی سپری شد،و ما دوران ابتدایی را با این وضعیت و داستان و خاطره های تلخ و شیرین سپری کردیم،ولی انصافا دوستانی بودند که الان ارشد و دکتری می خوانند و دوستانی هم بودند که از همان اول بیخیال درس و تحصیل و علم شدند،ولی موفقیت از ان کسانی است که سخت تلاش و کوشش می کنند،جمله ای که هرگز فرامو ش نمی کنم علم بهتر است یا ثروت من می گویم علم همراه ثروت ز گهواره تا گور دانش بجوی انصافا جمله ای و شعری است که هیچ وقت فراموش نمی کنم.

روزهایتان را به بطالت نگذرانید،فرصت و زمان واقعا کم است پس برای هر دقیقه ای که می گذرد برنامه ریزی کنید.

ولی به هیمن شکل که دوران ابتدایی ما در یک چشم به هم زدن سپری شد، و به مدرسه جدید با معلم های جدید برخوردکردیم،و شروع دوران سه ساله راهنمایی اولین روزها را کمی سخت به یا می اورم، ولی ما در هر میز سه نفر بودیم و من هم از همان اول دوستان خوبی را انتخاب و همه را از همان اول مدرسه زیر نظر گرفتم تا دو دوست خوب در کنار میزم انتخاب کردم و با هم نشستیم یادم می اید که یک دوست کرمانشاهی من اقای زمانی بود که من همه چیز را به او یاد می دادم وای الان اصلا نمی دانم او کجاست و چکار می کند،یا دوست بغل دستی بنده که الان متاهل شده و تا مقطعی با ما امد و دیگر درس را ادامه نداد و هر سر یهم که میبینمش یا در مغازه ای مشغول کار و زندگی می باشد.دوستان مذهبی و خوبی در کلاس داشتم...ولی چند تا از بچه های تجدید شده هم بودند،که هم اذیت می کردند معلم ها را و اصلا درس نمی خواندند،و اخر سر هم ترک تحصیل کردند یکی از ان ها را که چند ماه پیش دیدم می گفت مدرک سیکل دارم و هیچ جا به من کار نمی دهند"و در خطاب به این همکلاسی دوران راهنمایی گفتم که درست را ادامه ندادی و ترک کردی و حالا اینطور باید غبطه و پشیمان بشوی "خلاصه بگذریم که معلم علوم تحربی مهربانی داشتیم که واقعا با من خیلی خوب بود و از همان جا من درسش را همیشه می خواندم.و یا معلم پرورشی ما وای چقدر معلم خوب و چه داستان هایی می گفت و یک معلم ورزش داشتیم که من واقعا به تجربه های او گوش می کردم.و هر سخنی می گفت در داخل کلاس با دقت گوش می دادم.تا اینکه سال 1 تمام شد و سال دوم هم همینطور سپری شد و ما همچنان با همان دوستان نازنین خود در سال سوم راهنمایی و با نمرات درخشان بر سر میزها نشتیم.و انصافا من همه درس هایم را با دقت می خواندم و فقط کمی ریاضی بنده ضعیف بود که ان هم مدیر مدرسه ما ان زمان رایگان کلاس می گذاشت و می گفت هر کسی 6 صبح بیاید می تواند در این کلاس ها حضور پیدا کند خدابیامرز اقای نقدی هم بود که ریاضی را واقعا به نحو احسنت به ما یاد می داد من خیلی راضی بودم و حسابی هر کلاس ی که می گذاشت بنده می رفتم و برای تقدی از او هدیه ای میبردم.البته شاگردهای زرنگ دیگری بودند که مثلا الان که یاد می اورم بالافاصله بعد از دیپلم به خدمت رفت و امد ودانشجو شد و تا کارشناسی پیش رفت و الان متاهل و در شرکتی مشغول کار می باشد،انصافا باید اعتراف کنم درسش خوب بود و باید تا اخر ادامه می داد،از این همه وقایع بگذریم دوران راهنمایی 3 سال طول کشید البته دیر رفتن ها سر صف شلوغ کردن ها ♥مدیر با شلنگ تنبیه می کرد کلا الان واقعا فکر می کنم چقدر خنده دار بوده است.حتی زمستان ها سر خوردن در حیاط مدرسه روی برف یا دنبال بازی یا شوخی با بچه ها چقدر زیباست این دوران فقط در ذهن می گنجد که چه لحظه هایی سپری شده و تمام این ها فقط در قالب نوشته بر روی کاغذ می اید.و هر انسانی این دوران را گذرانده و خوبی داشته و بدی هم داشته و پر پیج و خم بوده گاهی خنده های سر کلاس و شوخی ها پیش معلم یا سر کلاس درس،بیرون رفتن از کلاس،دل درد داشتن یا غیبت یا تکالیف گافی اوقات انجام ندادن ...ولی حاصل همه این پیشرفت ها و تلاش ها بی نصیب نمی ماند و هر کسی به همان اندازه که کاشته است برداشت می کند همه این کاشت ها را مدیون معلمانی هستیم که به ما درس اموخته اند. و من هم چنان دست بوس همه ان ها می باشم.

چرا که پدر خودم معلم است و می دانم چقدر سخت است یک کلاس را چرخاندن یا اداره کردن.

علم بهتر است.

همیشه و در همه حال مطالعه کنید یادداشت کنید کتاب های جدید و مرتبط با درس هایتان را خریداری و بخوانید،با نوشتن علم را اسیر خود کتید.سی دی های اموزشی را بخرید و علم خودتون را بالا ببرید.همیشه در حال تحقیق باشید .مطمئن باشید تمامی این کارها برای شما رفاه و اسایش را در پی دارد اگر به چیزی که می خواهید برسید باید سخت کوش باشید باید کار کنید باید وظیفه خودتان را به درستی انجام دهید.

موفق و پیروز باشید.

موفق و پیروز باشید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۷
مرتضی پاک نیت

Image result for ‫خدایا شکرت‬‎

به نام خداوند بخشنده و مهربان

ما انسان ها همیشه ناشکر هستیم.خدا خیلی بزرگه و بخشنده(خدایا ازت بابت هر چیزی که به ما عطا کردی ممنون و شکر گذارتیم... و همیشه هوای ماها رو داره امروز که خواهر گرامی و خواهر زاده ام را که با ماشین به خانه می بردم.در راه برگشت یک تماس خیلی دل شوره امیز با من گرفته شد.چرا؟چی بود؟بهم نگفتن اخه پشت فرمون بودم و واقعا اخلاقی که دارم به هیچ وجه با تلفن در حین رانندگی صحبت نمی کنم.و واقعا خبر رسان انصافا خبر رسانه خوب و با تجربه ای بود انصافا باید بگم اصلا هول نشدم و این خبری که پسرعموی عزیزم به بنده داد خیلی با ملاحظه بود.و چون پشت فرمون بودم.اوضاعم خوب و براه بود تا که رسیدم داخل شهر گفتند که برادر با موتور تصادف کرده و رفتم بیمارستان دیدم سر برادر گرامی شکسته و کمی هم اطراف بدنش زخمی شده حتی دست ها و پاها به شدت مجروح ولی از شکستگی به امید خدا خبری نبود ولی جراحت و سابیدگی بسیار زیاد بود. خیلی ناراحت شدم و امروز واقعا روز عالی و خوبی واسه من بود(خدایا شکرت)را در اخر نماز ها و همچنین بر سر سفره فراموش نکنید.نمیگم بدترین روز و نمیگم خدایای مهربان چرا اینجور شد؟چون حکمتش را جز خدا داند و بس این جمله هم که گفتم از خود فی البداهه گفتم....ولی بعد از کلی دوندگی و اعزام به بیمارستان دیگه خیلی چیزها امروز کنار تخت بیمارستان برادر گرامی آموختم (خدایا شکرت) و (سپاسگزارم) با یه مثال ساده شروع می کنم.چون رشته بنده ای تی هست و مهندس کامپیوترم البته با یاری و توکل خدای مهربان و عزیز و بخشنده ...شما وقتی سیستم کامپیوترت خراب می شود، یا هارد دیسک شما باز می ایستد،خیلی ناراحت می شوید و مدام با خود کلنجار می روید که چرا و چگونه و چرا برای من باید پیش بیاید این مسائل و مشکلات.

خلاصه چقدر مایوس و ناراحت می شوید، چقدر حرص می خورید چقدر حاظری هزینه کنی تا سیستمت که یک اشیای بی جان هست را تعمیر کنی اینجا که رسید، یک نکته رو میخوام بگم اونم اینه که واقعا خداوند سرمایه میلیاردی یا چجور بگم خیلی سرمایه بزرگی به ما ها داده اونم سلامتی هست.واقعا کمی که فکر می کنم میبینم چقدر خدا بخشنده و مهربونه که سلامتی رو به ما داده و ما انقدر قدر نشناسیم.خدایا شکرت امروز در داخل بیمارستان ساعت دو شب با اینکه برادر خواب بود و من هم بالای سر او بودم دیدم که به خواب رفت با خودم فکر کردم که یک دوری داخل بیمارستان بزنم، کمی که در حال مشاهده بخش های بیمارستان بودم،و بخش ها و بستری ها را که نگاه می کردم ادم های زیادی رو دیدم که واقعا انجا بود که گفتم (خدایا شکرت) اقایی بود که بنده خدا آسم داشت یا خانمی بود که دستش اسیب به شدتی دیده بود یا ادمی بود که یک شلینگ از دستش وصل کرده بود و مدام خون می رفت .ادم ادم هایی که تصادف شدیدی داشتند،و دست و پای شکسته و حتی کتف شکسته خلاصه انجا بود که دو رکعت نماز صبح به جا اوردم و گفتم خدایا سلامتی برای من کافیست .خدایا چگونه جبران کنم.این همه نعمت بزرگی که به ما عطا کردی و ما هم چنان ناشکری می کنیم و حکمت هایت را نمی دانیم،

خلاصه صبح شد و دکتر مغز و اعصاب برای بررسی اسکن هایی که گرفته بودیم امد،و گفت به امید خدا بخ خیر گذشته است و حال برادر گر امی خوب است.و مرخص هستید.از انجا که می امدم .گفتم خدایا واقعا رحم کرده ای،دیدم یک نفر را در بیمارستان فوت کرده است.و همه بستگانش در حال زاری و گریه هستند.

بله گاهی اوفات پول هست ولی سلامتی نیست یا کسانی هستند که وضع مالیشان بسیار متوسط هست ولی سالم و سلامتند، یا گاهی روزها واقعا اوضاع اونطور که می خواهید پیش نمیره اشکال نداره همین که تن و بدن شما سالم است شکرش رو به جا بیاوریم .اگر دست نداشتیم، پا نداشتیم یا کلیه دیالیز می کردیم یا بدتر از همه دیابت یا قند یا اصلا مهم تر از اینا آسم ....نمی دانم چه بگویم بهترین جمله این است انسان خودش را جای دیگری بگذارد،خدایا شکرت .پس وظایف خود را  در مقابل خدا درست انجام دهیم،کاری که درست و متعارف با جمعه است را انجام دهید،دلی را نیازاریم به همه کمک کنیم چرا که بزرگترین عبادت خدمت به خلق است،پس خداوند که همیشه با ماست و از رگ گردن نزدیکتر است به ما و سخنی هست که میگه خداوند حافظ مومنه بله همیشه خدارا شکر کنیم اول سلامتی که به ما داده

و در اخر...................

خدایا همه مریض ها را شفا بده و هیچ جوونی را درد و بلا بهش نده چون جوونا را خدا بیشتر حواسش بهشون هست چون مادر و پدر غصه می خورن و هر کی جوون تو خونه داره بیشتر مهر و محبت می کنه...
از همینجا واسه همه دعا می کنم سلامتی داشته باشن و اول از همه هم دعا می کنم امام زمان ظهور کنه هر موقع رفتین (مشهد زیارت امام رضا ع) اول برای تعجیل اقا امام زمان دعا کنید.بعد واسه خودتون یا خانوادتون.الهی خدا پشت و پناه همه باشه. همه و همه الهی مشکلات رفع بشه و همه مریضا شفا پیدا کنند.
نکته اخر ...سلامتی دُرِ گرانبهاییست قدرش را بدانیم.....

موفق و پیروز باشید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۷
مرتضی پاک نیت