"ارتباط" یکی از مهارت های مهم بوده و هست و خواهد بود، یک بحثی داریم در شبکه های کامپیوتری پیشرفته به نام "QOS" یا همان کیفیت سرویس که هر چقدر این کیفیت بالا باشد، کاربر هم راضی و نهایت لذت را می برد، و اما ارتباط هم کیفیت دارد مثلا کسانی هستند که کلا در انتقال مطالب به دیگران مشکل دارند. و به همین دلیل نمی تواند ارتباط موثر و با کیفیتی را داشته باشند، پس یکی از اصلی ترین گام ها برای اینکه به موفقیت دست پیدا کنیم،توانایی برقراری ارتباط خوب و متقابل با اطرافیان در هر مکان و زمانی می باشد.خوشبختانه جای شکرش باقی است که مهارت ارتباط هم می توان مانند خیلی از مهارت هایی که در دنیا وجود دارد، اموزش و تمرین داده شود.
حالا یک داستان زیبا و جذاب که خالی از لطف نیست یا شاید هم تجربه ای شود برای کسانی که بعد از فارغ التحصیلی می خواهند کاری را شروع کنند و قدم به محیط کار برای اولین بار بگذارند.قشنگ و با دقت گوش کنید!داستان اقای جان را !
یک تکنیسین الکترونیک به اسم "جان" ارزش ارتباط خوب را در اولین روز کاری خود فرا گرفت. در همین حال در خلال اشنایی جان با محیط کار،مدیر منابع انسانی شرکت درباره دست مزد، سود، ترک محل به علت بیماری، زمان تعطیلی، کد لباس و غیره ان ها برای کارمندان تازه کار توضیح میداد. جان برای شروع کار شتاب داشت و نمی خواست درگیر یک سری توصیه های مقدماتی شود. از انجا که در این شرکت، تکنیسین های الکترونیک دائما با مشتریان سروکار دارند، مدیریت به منظور نمایش یک تصویر حرفه ای از محل کار، اصرار دارد کارکنان کد لباس کار داشته باشند و کلیه تکنیسین ها باید لباس کار به رنگ خاکی یا یک پیراهن، که آرم کارخانه روی یک جیب، و نام کارمند روی جیب دیگر ان حک شده است بپوشند.
*دقیقا بر عکس همین داستان برای ما اتفاق افتاد زمانی که رزومه پربار خود را برای یک موسسه امنیتی ارسال کردیم، و بعد از یک هفته و خورده ای با ما یک خانمی تماس گرفت و گفت از شما می خواهیم که برای مصاحبه به دفتر مرکزی بیایید. در محل مصاحبه حاظر شدیم، که انصافا یک خانم خوش برخورد در بدو ورود و هماهنگی با رئیس بنده را به دفتر ایشان هدایت کرد. بعد از اندک مدتی شروع به احوال پرسی و کردیم، اقای رئیس در حال مطالعه بود و ما هم همچنان همینطور ساکت ...چند دقیقه ای گذشت و ایشان همچنان سر به پایین،و سوالات ایشان انقدر ابتدایی و پیش پا افتاده بود که در ذهن خود گفتیم این چه شرکتی است واقعا اگر مصاحبه اش این باشد خدا بخیر کنید تضمین امنیت را... ""زمانی که صحبت می کردیم اصلا سر ایشون بالا نمی امد که ببینه کی هست که داره صحبت می کنه و پاسخ سوالات ایشون رو میده و این یک بی احترامی برای ما به حساب امد ولی با این تفاسیر به روی خودمان نیاوردیم ... در تایم اخر تازه ما چهره ایشان را زیارت کردیم، انصافا هر سوالی بود ما به صورت حرفه ای پاسخ دادیم و هیچ بهانه ای نبود مدارک هم که خدا را شکر تکمیل ولی در پایان گفتند ممنون از اینکه تشریف اوردید از هم صحبتی با شما خوشحال شدیم و از طریق منشی بنده با شما هماهنگ می شود اگر تمایل به انتخاب شما بود. اطلاع می دهیم، این نکته را عرض کنم خدمت شما هر جا که گفتند با شما تماس می گیریم یعنی شما را نمی خواهیم و اگر از شما خوششان بیاید مطمئنن همان جا رضایت از شما را اعلام می کنند. خلاصه بگذریم، ولی می خواهم بگویم نحوه ارتباط یک رئیس با سر پایین، ان هم مدت طولانی نشان از ظعف و برخورد نامناسب و یا پرسش های بسیار ضعیف و خودشان هم جالب اینجاست بعضی توضیحات را متوجه نمی شدند نگاهی به کتاب های روی میزشان می انداختند و مطالعه می کردند که چندین کتاب شل نویسی فکر کنم و هک بود خاطرم باشد...که دیگر خودتان قضاوت کنید. اکثرا بعضی شرکت ها اصولا برای سرگرمی اگهی می دهند و مصاحبه می کنند تا به مدیریت اصلی بگویند که اگهی استخدامی دادیم و کسی نیامد، یا شرایط را نداشت و بعد از ان اقوام و غیره الباقی را می دانید دیگر، هر مصاحبه ای که رفتید سعی کنید شما هم از اولین رفتار تشخیص بدهید که کسی با شما مصاحبه می کند خودش تا چه حدی مهارت دارد، یا اطلاعات کافی! و شما در 4 ثانیه می توانید در رو به رو شدن شخصیت و نوع برخورد طرف را برانداز کنید که می شود گفت نوعی هماهنگی شناخت می باشد. و اما اقای جان/....
شرکتی که اقای جان در ان کار می کرد، با یک شرکت پوشاک قرارداد بسته بود،که برای تکنیسین های الکترونیک تازه استخدام، لباس کار به یک شکل تهیه کند، و قرار شد به تکنیسین های تازه استخدام شده تعداد پنج دست لباس کار داده شود. و مغازه پوشاک نام تکنیسین ها را گلدوزی کند، در صورتی که اندازه پیراهن و شلوار مناسب نبود ان ها را اصلاح نماید. نکته اصلی اینجاست که شرکت اعتقاد دارد رعایت نظم و اراستگی ظاهر بسیار مهم است. می دانید این جا چه نکته ای دارد تصویرسازی کردن در ذهن مشتری یعنی اینکه یک تصویر مثبت در ذهن مشتری ایجاد شود این ها نکات اصلی تجارت شرکت ها و موسسات می باشند. "هر زمان که خواستید به مصاحبه بروید سعی کنید موهای کوتاه و شانه کرده و یا پوشش مناسب داشته باشید. و رزومه خودتان را یک بار مطالعه کنید و مبحث های اصلی ان را مرور کنید یا نه مهارت هایی را که کسب کردید حتما کتب ان را مطالعه کنید.
و اما اشتباه بزرگی که شاید و ممکن است هر یک از ما هم انجام دهیم، در ان که هیچ شکی نیست "انسان ممکن الخطا است" و نه جایز الخطا! جان همانطور که گفته شد، در جریان اشنایی با محیط کار و بیان توضیحات در مورد کد لباس کار، خسته و سر در گم شده بود، و توضیحات را به طور کامل نشنید. بعد از جلسه او به صورت پراکنده کلماتی در مورد پوشیدن لباس خاکی در ذهنش مانده بود و بر اساس ان روز بعد یک لباس خاکی بدون ارم شرکت و نام خود پوشید."عجب" اما همین که با سایر همکاران خود مقایسه کرد، متوجه شد که لباس او مناسب نیست و با سایر کارکنان همخوانی ندارد. همین موضوع باعث نارضایتی مسئول ان بخش شد. سایر همکاران او توانستند به تیم های کاری خود بپیوندند و اموزش کاری خود را شروع کنند، در حالی که جان نصف روز را جهت پاسخ گویی به پرسش های مسئول بخش و ضرورت تهیه لباس کار از دست داد. جان به این ترتیب در اغاز کار و استخدام دچار اشتباه بسیار بزرگ گردید. و اولین فشارهای روحی را فقط به یک دلیل نتوانست "خوب گوش نکردن" و برقرار نکردن ارتباط موثر تجربه کرد.(خوب گوش کردن را یاد بگیریم تا فیدبک خوبی را به نمایش بگذاریم.) حالا بعد از این داستان واقعا چگونه ارتباط داشته باشیم که هیچ کسی ناراحت نشود و همیشه دو طرف رضایت کامل داشته باشند، ببینید بعضی از افراد جامعه مثلا دانشگاه یا محیط کار برقراری ارتباط را با گفتن اشتباه می گیرند و زمانی که یک مشکلی پیش می اید اعلام می کنند، "من به او گفتم که چکار کند".
و یا نه گاهی افراد، دوستان و اشنایان و فامیل شنیدن را با گوش دادن یکی می دانند، و معمولا ان چه که شنیده می شود و ان چه که گوش داده می شود زمین تا اسمان تفاوت دارد. چرا؟ به خاطر اینکه دومی با درک مطلب همراه است و اولی صرفا شنیدن است. به همین سادگی.
حالا فرمول ارتباط چیست؟
ارتباط =اطلاعات + دریافت + درک کامل
یک مثال بزنیم یک پیام که توسط فردی به صورت ایمیل ارسال می شود و توسط فرد دیگری دریافت می شود اما تا زمانی که پیام فهمیده نشود، هیچ گونه ارتباطی صورت نگرفته است. و حالا این تعریف در هر زمان و مکانی که شما قرار دارید و در حال صحبت- نوشتن-و پیام های غیر کلامی هستید صدق می کند.
و اما تفاوت در معنا که در صحبت های روز و شب ما رخ می دهد و همانطور که یک بنده خدایی برای مشاوره گرفتن در حیطه کنکور ارشد از ما کمک خواست این تفاوت در معنا بسیار عمیق شد و خدا می دانست تا کجا پیش خواهد رفت ولی خوشبختانه به خیر گذشت..زمانی که شما در محیط کار یا بحث و گفتگو هستید به دلیل یک سری فرهنگ ها، و نژادها، و ملیت های متنوع، زمینه ها و سطوح اموزشی متفاوتی وجود دارد، یک مثال این که اکثرا دانشگاه های شهرستان ها اول بومی خوشان را می گیرند چرا و به چه دلیل به خاطر همین تفاوت در معنا! یعنی اینکه برداشت های متفاوتی توسط هر یک از افراد سرر کلاس صورت می گیرد و همین خود یک مشکل بسیار بزرگ است یا خیلی از موضوعات دیگر....و اینکه واقعیتی اجتناب ناپذیر است. استفاده از کلمات، حرکات اشاره ای یا تغییرات در چهره یک سری از افراد، یا نه بیان عقاید و احساسات برای افراد مختلف معانی خاص و متفاوتی دارد.
یک تکنیسین کامپیوتر که در اسیا پرورش یافته است حتی در شرایطی که با موضوع و ایده مطرح شده مخالف باشد باز هم رفتار تهاجمی و مقابله گری را نمی پذیرد. پس تفاوت در معنا می تواند نماد یا نشانه ای از یک نسل باشد. مثلا افرادی از دو نزاد و نسل مختلف، پس همه ما زمانی می توانیم موفق شویم که بدانیم کلمات، حرکات و تغییرات چهره، از دیدگاه ان چه معنا و مفهومی دارد.
حالا می رسیم به موانع مهم در برقراری ارتباط که /نداشتن اعتماد کافی/ خود ما در اکثر پروژه هایی که در چند سال اخیر انجام دادیم این بی اعتمادی را دیدیم و کمی ازرده شدیم و بعد از مدت ها فهمیدیم یک نفر بالاخره باید اعتماد کند حالا قوانین پروژه ای و انجام ان هم یک سری اصول خاص خود را دارد.
یک مثالی می زنیم از دو همکلاسی :که دو مهندس کامپیوترند و در یک شرکت کار می کنند. ولی این دو همکلاسی در زمان تحصیل اختلاف نظر داشتند و در زمینه های سیاسی با هم جدال و مبارزه می کردند و نسبت به هم احساس خوبی نداشتند. ان ها بعد از اتمام تحصیل در یک شرکت و در یک تیم مشغول به کار شدند اما مشاور شرکتشان اصرار داشت که کلیه اعضای تیم در جلسات بارش ذهنی (Brain Storming)، که به صورت هفتگی تشکیل می شد، شرکت کنند تا بتوانند عملکرد تیم را بهبود ببخشند. در این جلسات مهم نبود که چه عقایدی مطرح می شود و تا چه اندازه با ارزش است. اما در مورد این دو تکنیسین، وضعیت شدیدا فرق می کرد می دانید چرا؟ زیرا هر سوالی توسط یکی از انان مطرح می شد، دیگری با ان مخالفت می کرد و بحث برانگیز می شد. علتش را می دانید باز چرا؟ نبودن اعتماد کافی بین ان دو از زمان دوران تحصیل دبیرستان بود. در نتیجه ارتباط بین این دو تکنیسین همواره با فشار زیاد و تحمیل برقرار می شد و غالبا نتیجه عالی را به همراه نداشت لذا ایجاد اعتماد بین اعضای تیم بسیار ضروری و تاثیر گذار هست .(تیم فوتبال، تیم پروزه، تیم برنامه نویسی ، تیم تحقیقات و تحلیل گر).
حالا می توانید کمی درک بهتری از موفقیت داشته باشید و بدانید اکثر افراد چرا موفق شده اند ایا خواندن کتاب موفقیت ما را به موفقیت می رساند؟! ایا تجربه ما را زیاد می کند؟/ البته اگر نظر شخصی بنده باشد می گویم خیر باید زیاد گشت و تجربه کرد و زیاد ارتباط برقرار کرد تا از تجربیات دیگران استفاده مطلوب را برد. فردی که سن بالایی دارد با تجربه نمی توان در نظر گرفت ولی فردی که زیاد گشته هست بسیار تجربه اش بیشتر است....یک مثال شما اگر کتاب های که مربوط به جنگ و دفاع و مقابله هست را بخوانید موفق ترید یا اینکه در ان موقعیت فرضی قرار بگیرید ؟ من می گویم هر دوی ان ها درس هم همینطور است ایا تئوری خواندن کافی است؟ خیر باید در کنار درس کار عملی هم باید باشد.
یک شخصی بود به نام اقای هکتور که در یکی از شرکت های مربوط به کارخانه ساخت قطعات الکترونیکی هواپیمای نظامی کار می کرد. هکتور به نظر شما چگونه به موفقیت رسید؟ از طریق یک سری شبکه بندی، سازمان دهی، خلاصه سازی و ساده سازی، اطلاعات مورد نیاز، به این صورت بود می امد در جلسات شرکت می کرد و کارهای خود را خلاصه ارائه می کرد تا که مورد تشویق و ارتقای شغلی قرار گرفت. یعنی اطلاعات بیش از حد بی فایده است و سودی خواهد داشت. سعی کنیم از گزارش های طولانی و بلند مدت و عبارت های بسیار زیاد استفاده نکنیم که باعث طولانی شدن جلسات و سردرگمی در محیط کارمان شود.
نکات کلیدی:
گوش دادن یک ابزار اصلی برای ارتباط است.
مهارت هایی که می تواند مهارت خوب گوش دادن را در همه ما افزایش دهد:
1-همه اشفتگی و پریشانی را از خودتان دور کنید.
2-به طور مستقیم به گوینده نگاه کنید.
3-روی گفته های استاد، معلم، مدیر-رئیس تمرکز کنید.
4-صبور و با حوصله باشید.(در هر مکان و زمان و ارتباط)
5-برای روشن شدن موضوع پرسش های خودتان را در زمان مناسب بپرسید.
6-بیانات گوینده را تکرار و تفسیر کنید.
7-علاقه و اشتیاق خود را نشان دهید.
موفق باشید.